در سخنرانی آیتا... مصباح یزدی مطرح شد:
در مسیر معرفت
اشاره: آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان آیت ا... مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ 22/12/86 ایراد شده است.
ادامه مناجات عارفین
عرض کرده بودم که در مناجات عارفین بیشتر روی دو مفهوم تکیه شده است؛ معرفت الهی و محبت الهی. البته الفاظ دیگری هم هست که مترتب بر همینها میشود؛ مثل شوق، انس و مانند اینها. از این جهت بحثی مطرح کردیم و نتیجه گرفتیم که بعضی از مراتب معرفت، در گرو محبت است. وقتی انسان محبت داشته باشد استعداد این را پیدا میکند که مراتب عالی معرفت را پیدا کند، ولی بعضی از مراتب معرفت هم هست که شرط آن محبت است. تقریبا رابطه بین اینها یک نوع تاثیر و تاثر متقابل است، منتها دارای مراتب است. محبت در معرفت تاثیر میگذارد و باز آن مرتبه معرفت، موجب محبت بیشتر میشود تا برسد به عالیترین مرتبه محبت که مخصوص اولیاء خدا است. مطالبی که در ضمن این مناجاتها آمده، برای ما میتواند خیلی امیدبخش باشد. میتواند ایجاد انگیزه کند و توجه ما را به مقامات اولیاء خدا جلب کند. شوق رسیدن به آنها را در ما ایجاد کند و در نهایت، همتمان بلندتر شود.
زندگی مادی همت انسان را پایین میآورد و آدمی را به پستی میکشاند. ممکن است انسان با این که مومن است، ولایت دارد، اهل محبت است و تحصیلات دینی هم دارد، گاهی شرایط مالی زندگی آنچنان او را پست کند که مثل یک چارپا شود. این خیلی پستی است که انسان با این همه نعمتهایی که خدا به او داده؛ مثل عقل و معرفت، ولایت، استعداد، شرایط زندگی در حکومت اسلامی و وجود علمای بزرگوار، باز هم احساس کند که مثل یک چهارپا است. اگر نباشد توجه به این معارفی که در کلمات اهلبیت(ع) آمده، انسان همینطور پست و آلوده میشود. برای همه انسانها حیف است اما برای ما خیلی بیشتر! مگر در میان شش میلیارد انسان، چند درصد از مردم این امکانات برایشان فراهم شده؟ و با اینکه خدای متعال اینها را به ما لطف و عنایت کرده، ما برگردیم به آن حیوانیت؟! ان هم الا کالانعام، ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون. این است که وجود این مناجاتها و کلمات واقعا نعمت بزرگی است و باید قدرش را دانست. حتی اگر انسان عباراتش را هم بخواند و حالش مساعد هم نباشد، در عمق ذهنش نقش میبندد که چیزهای دیگری هم هست و آدمیت فقط حیوانیت نیست.
الهی فاجعلنا من الذین ترسخت اشجار الشوق الیک فی حدائق صدورهم؛
خدایا ما را از کسانی قرار ده که درخت محبت و شوق به تو، در دلهایشان ریشه دوانده است. محور این فرازها محبت و شوق و انس به خدا است. محور قسمتهای دیگر هم شناخت است؛ شناختهای حصولی یا حضوری.
کشف غطاء
قد کشف الغطاء عن ابصارهم؛
من را از کسانی قرار ده که پرده از جلوی چشمانشان برداشته شده است. این تعبیری است که شاید ریشهاش در قرآن باشد و در کلمات اهلبیت(ع) هم به صورتهای مختلفی بیان شده است. “کشف غطاء” یکی از اوصاف روز قیامت است.
فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید، از آن استفاده میشود که ما در این عالم، برخلاف اینکه چیزهایی را واضح میبینیم و خیال میکنیم عمقش را درک میکنیم، ولی از نظر قرآن همه اینها یک پرده است. گاهی اشخاصی را میبینیم که فکر میکنیم آدمهای ناجوری هستند. سر و وضعشان، لباسشان، آرایش مو و صورتشان طوری است که فکر میکنیم خیلی عوضی هستند. بعد که نزدیک و مانوس میشویم میبینیم اینها خیلی از ما پاکترند. شرایط خانوادگی و محیط، آنها را این گونه بار آورده و گرنه در دلشان یک صفا و نورانیتی هست که واقعا تعجب آور است. گاهی هم عکس آن؛ کسانی را انسان میبیند خیال میکند قیافهای نورانی دارند، اما وقتی مقداری با آنها آشنا میشود از راه آثار میبیند خیلی آدمهای پستی هستند. خدای متعال به خاطر مصالحی، شرایط این عالم را طوری آفریده که پرده روی باطنها باشد که نه خوبها درست شناخته شوند و نه بدها، تا زندگی عالم بگذرد و شرایط امتحان بیشتر برای همه فراهم شود. یک روایت هم هست که میفرماید: لو تکاشفتم ما تدافنتم. حدیث معروف دیگری هم از امیرمؤمنین(ع) نقل شده که فرمودهاند: لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر پرده برداشته شود بر یقین من افزوده نمیشود. روایت دلالت میکند بر اینکه این پردهای که روی عالم هست، مانع میشود از اینکه انسان یقین کامل پیدا کند. اگر پرده برداشته شود، آن وقت دیگر همه میبینند و کسی شک نمیکند. آیهای در قرآن داریم که روز قیامت گناهکاران میگویند: ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا انا موقنون. آن عالم از خواصش این است که پرده برداشته میشود. ولایت الهی، حاکمیت الهی و قدرت الهی آشکار میشود. لمن الملک الیوم ... الواحد القهار. همه آنجا میبینند که فقط قدرت خدای متعال در هستی نافذ است و هیچ کس دیگر از خودش چیزی ندارد. عدهای در عالم دنیا نسبت به آخرت شک داشتند و انکار میکردند، و این شکها باعث میشد که به ثواب و عقاب اخروی اهمیت نمیدادند. اینها وقتی پرده برداشته میشود و عالم آخرت را میبینند میگویند: ربنا ابصرنا و سمعنا؛ حالا دیدیم و شنیدیم. فارجعنا نعمل صالحا انا موقنون؛ حالا یقین داریم، پس ما را به دنیا برگردان که از این یقین استفاده کنیم و کار خوب کنیم. جواب داده میشود کلا، در دنیا حجت بر شما تمام شد، الم یاتکم رسل منکم یتلون علیکم آیات ربکم و ینذرونکم لقاء یومکم هذا. به هر حال منظور تعبیر کشف غطا است. طبع این عالم این است که عالمی است مستور. البته در این عالم هم ممکن است برای بعضی از اولیاء خدا پرده برداشته شود. در اینجا حضرت سجاد(ع) از خدا میخواهند که من را از کسانی قرار ده که پرده از جلوی چشمشان برداشته شده است.
وانجلت ظلمه الریب عن عقائدهم وضمائرهم.
همه ما کم و بیش مبتلا به شکها و شبهههایی در زندگیمان شدهایم یا میشویم. وقتهایی هم که خیال میکنیم شک و شبههای نداریم، اگر شبههای محکم مطرح شود خیلی هم قرص نیستیم. خوشبختانه همه شبههها به گوش همه نمیرسد وگرنه خیلیها دچار لغزش میشدند. حضرت هم میفرماید: من را از کسانی قرار ده که مبتلا به شک و شبهه نمیشوند. ظلمت ریب و شبهه از دلها و عقایدشان برداشته شده است.
وانتفت مخالجه الشک عن قلوبهم وسرائرهم؛
پرده از جلوی چشمهایشان برداشته شده و معرفتشان کاملتر شده است. ریب و شک از قلب و عقایدشان منتفی شده و اعتقاداتشان به یقین رسیده است. اینها همه مربوط به معرفت است.
شرح صدر
وانشرحت بتحقیق المعرفه صدورهم.
باز یکی از تعبیرات قرآنی این است که؛ فمن یردا... ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فی السماء. دو حالت را برای انسان مجسم میکند؛ گاهی شرح صدر دارد و گاهی ضیق صدر. یعنی گاهی سینهاش باز است و گاهی گرفته. این یک حالت احساسی و خاص است. گاهی انسان یک حالت انبساطی پیدا میکند. دلش میخواهد هر چه بیشتر فکر یا کار کند، اظهار محبت کند یا عبادت کند و گاهی آنچنان گرفته میشود که گویا میخواهد خفه شود. فشار در خودش احساس میکند. شرح صدر، خودش نه علم است و نه معرفت. نه معرفت است و نه محبت، اما حالتی است که از جفت شدن معرفت و محبت، برای انسان پیدا میشود که احساس میکند دلش باز است. از حالات خودش لذت میبرد. یا اوقاتش زود تلخ نمیشود. انسان احساس میکند که دلش برای پذیرش و تسلیم امر خدا و خضوع در مقابل عظمت الهی آماده است. یک وقت هم انسان، اسم عبادت و نماز و دعا و العیاذ با... گاهی اسم خدا را هم میشنود ناراحت میشود. و اذا ذکر ا... وحده اشمازت قلوب الذین لا یومنون بالآخره؛ آنهایی که ایمان به آخرتشان ضعیف است یکی از آثارش این است که اسم خدا را نمیخواهند بشنوند. این همان ضیق صدر است. حضرت در اینجا میگویند: خدایا مرا از کسانی قرار ده که دل و سینهشان باز شده و شرح صدر دارند، نه چون کسانی که گرفتار ضیق هستند و آمادگی برای شنیدن معارف و عمل کردن به دستورات خدا و تقرب به خدا ندارند. علتش را هم میفرمایند چیست، وانشرحت بتحقیق المعرفه صدورهم؛
کسانی هستند که تو معرفت را در دل آنها تحقق بخشیدهای که به واسطه این معرفت سینهشان باز شده است.
همت بلند دار...
وعلت لسبق السعاده` فی الزهاده` هممهم.
ما معمولا اگر همت بلندی داشته باشیم، همتمان متوجه مقامات دنیوی است. آنهایی که چیزهای بزرگتر میخواهند همتشان بالاتر است. در امور معنوی هم عینا همین طور است. بعضیها همین که برود بهشت و از آتش جهنم نجات پیدا کند برایش بس است. بعضیها خیلی بیشتر میخواهند، به یکی دو تا قصر و یکی دو تا همسر بهشتی قانع نیستند. همتشان بالاتر است. یکی از بزرگان این حدیث را نقل میکرد که در بهشت کسانی هستند که آنچنان از مشاهده جلوههای الهی مدهوش میشوند که سالها در این حال میمانند به طوری که حوریهایی که همسرشان هستند پیش خدا شکایت میکنند که خدایا، تو ما را برای اینها آفریدی که از ما لذت ببرند اما به ما اعتنایی نمیکنند. آنها چیز دیگری درک کردهاند که این لذتها نزد آن ارزشی ندارد. در این دنیا هم که هستند، هر چه بیشتر میخواهند کارهایی انجام دهند که آنها را به مقامات عالی معنوی برساند. شرطش این است که دلبستگی به لذتهای دنیا نداشته باشند. در بعضی از خطبههای نهج البلاغه نقل شده: حضرت علی(ع) وقتی میایستاد خطبه بخواند، پیشانیاش مثل زانوی شتر پینه بسته بود، یک پارچه پشمینه درشتی روی دوشش افتاده بود، شمشیر در دستش و کفشش از لیف خرما بود. امیر چندین کشور عالم!
ابن عباس نقل میکند: علی(ع) در خیمه جنگ نشسته بود. دیدم دارد کفشش را وصله میکند. گفتم: آقا، حالا چه وقت وصله زدن کفش است، مگر یک کفش چقدر میارزد؟ فرمود: به خدا قسم ارزش این کفش پیش من از حکومت و سلطنت بیشتر است، مگر اینکه حقی را احیا کند، یا از ظالمی بگیرد و به مظلومی بدهد. اینها کسانی هستند که همتشان خیلی بلند است اما در زهد ورزیدن، وعلت لسبق السعاده` فی الزهاده` هممهم؛ به خاطر آن سعادتی که خدا نصیبشان کرده، همتهای آنها بلند است، برای زهد ورزیدن، نه برای جمع مال و مقامات دنیایی.
وعذب فی معین المعامله شربهم، وطاب فی مجلس الانس سرهم.
این فراز حاصل معرفت و محبت است. میگوید اینها مجلس انسی با خدا دارند که در آنجا خدا به آنها شرابی مینوشاند که آن شراب، شراب انس است. این شرابی که مینوشند بسیار خوش طعم و گوارا است.
الهام یاد او
الهی ما الذ خواطر الالهام بذکرک علی القلوب.
تعبیر ما الذ، یعنی حضرت سجاد(ع) لذتی را درک کرده که خودش تعجب میکند. آن لذت چیست؟ میگوید: آن وقتی که تو، یاد خودت را به دل من الهام میکنی، خاطرهای برای من پدید میآید که این لذیذترین خواطر است. تصور کنید که عاشق دلباختهای نسبت به محبوبی علاقه شدیدی دارد. دائما هم در فکر و یادش است. اتفاقا گرفتاری برایش پیش میآید و برای لحظهای غافل میشود. در آن حال محبوبش با اشارهای یا با وسیلهای او را متوجه میکند که از من غافل نشو! من اینجا هستم. محبوب، محب را به یاد خودش بیندازد. آن وقتی که تو یاد خودت را به من الهام میکنی چقدر لذت دارد.
سیر با قدم توهم
وما احلی المسیر الیک بالاوهام فی مسالک الغیوب،
اینطور که نقل میکنند آنهایی که خدا بهشان عنایتی کرده، گاهی بر اثر استغراق در عبادت و تمرکز و توجه به ساحت قدس الهی، حالتهایی برایشان پیدا میشود که گویا لحظهای محبوب را میبینند. به حضرت موسی(ع) که درخواست دیدن و رویت خدا را کرد خطاب شد: لن ترانی و لکن انظر الی الجبل فان استقر مکانه فسوف ترانی فلما تجلی ربه للجبل جعله دکا و خر موسی صعقا، تجلی الهی موجب این شد کوه از هم بپاشد، و موسی بیهوش روی زمین افتاد. حالا شاید این رویت ذات هم نبود، تجلی ربه؛ جلوهای از خود را ظاهر کرد و موسی طاقت نیاورد. به هر حال اولیاء خدا گاهی مراتبی از این جلوهها برایشان پیدا میشود و لحظهای غرق در لذت و سرور میشوند و همه چیز را فراموش میکنند. ولی خب، لحظه کوتاهی است. آنهایی که شکرگزارند و قدر این نعمتهای خدا را میدانند، سعی میکنند سایهای از آن حال را برای خودشان حفظ کنند. برای تقریب به ذهن، کم نیستند کسانی که آرزو دارند یک بار در عمرشان از نزدیک مقام معظم رهبری را زیارت کنند. خب وقتی دیدند و لذتی برایشان پیدا شد، بعد چه؟ مدام میخواهند این خاطره را در ذهن حفظ کنند. آن لحظه چقدر شیرین است! وقتی چشمم به جمال آقا افتاد... این دیگر دیدن نیست. آن لحظه، یک لحظه بود و تمام شد، اما خاطرهاش، همین طور برایشان لذتبخش است و هر چه بیشتر به آن توجه داشته باشند هم زنده میماند و هم دائما این لذت ادامه پیدا میکند. میتوانیم بگوییم این یک صورت وهمی است از آن رویت، که خود آن رویت نیست. حضرت سجاد(ع) میفرماید: خدایا، چقدر شیرین است قدم برداشتن در راهی که انسان با قدمهای توهم، در مسیر قرب تو حرکت کند؛ یعنی در لحظهای یک چیزی برایشان ظاهر شده، به دنبال آن برای بقای آن حالت، توهمی از آن را دارد که لحظه به لحظه این توهم را ادامه میدهد. این در واقع سیر با قدم توهم است. اگر یک حال کشف و شهود آنی برایش پیدا شود سعی میکنند آن را با خیال و توهم ادامه دهند و بالاخره همین توهم و ادامه دادن این حالت، باعث میشود که روحشان آماده شود تا برای بار دیگر از تجلیات بیشتری استفاده کنند؛ یعنی این قدردانی از آن حالت است. اکثر کسانی که حرکت میکنند در واقع با قدم توهم حرکت میکنند. حتی گاهی خیال میکنند شهود برایشان پیدا شده، ولی همان هم توهم شهود بوده است. این است که حتی با قدم توهم، در این راه قدم برداشتن بسیار لذتبخش است و همان هم باید خدا توفیقش را بدهد، رزقنا ا... و ایاکم انشاءا.... منبع