سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بخشندگی و دلاوری، صفاتی ارجمند هستند که خداوند سبحان، آنها را در وجود هرکه دوستش بدارد و آزموده باشد، می نهد . [امام علی علیه السلام]
طریق
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» باورها و ارزش های ناب باید مبنای تمدن اسلا‌می قرار گیرد

آیت‌ا... مصباح یزدی:
باورها و ارزش های ناب باید مبنای تمدن اسلا‌می قرار گیرد

اشاره: آنچه در ذیل می‌خوانید، گزیده‌ای از سخنان آیت‌الله مصباح یزدی در دانشگاه فردوسی مشهد می‌باشد که در تاریخ 5/9/86 بیان شده است.

موضوع بحث، احیای تمدن اسلامی در پرتو الگوی توسعه ایران اسلامی است. بنده ابتدا مبادی تصوری بحث را توضیح می‌دهم، زیرا اگر مبادی تصوری هر بحثی درست روشن شود، تصدیقاتش چندان مشکل ندارد. واژه اول، تمدن اسلامی است. تمدن و اسلامی بودن آن یعنی چه؟ تمدن یعنی شهرنشینی. منتها این واژه در اصطلاح علوم اجتماعی به ویژگی‌هایی از زندگی اجتماع گفته می‌شود که دارای پیچیدگی‌هایی خاص ناشی از پیشرفت علم و صنعت از یک سو و پیشرفت مدیریت از سوی دیگر باشد. تمدن درباره جامعه‌ای اطلاق می‌شود که از حالت بدوی خارج شده و اجتماع نسبتاً بزرگی را تشکیل داده و اعضای آن جامعه روابط پیچیده‌ای با هم برقرار کرده باشند. رشد این روابط در سایه پیشرفت علم و تکنولوژی میسر خواهد بود و پیدایش این روابط پیچیده به روش‌های مدیریت ویژه‌ای احتیاج دارد که ممکن است متناسب با هر عصر و شرایط خاص زمانی، مکانی و ویژگی‌های آن‌جامعه متفاوت باشد.

البته همان‌طور که می‌دانید‌، تمدن با واژه فرهنگ قرابت دارد و گاهی این دو به جای هم به کار می‌روند یا هر کدام طوری استعمال می‌شود که معنای دیگری در آن مشاهده شود.‌ هنگامی که این دو در مقابل هم قرار می‌گیرند،‌ باید فرق بین این دو را شناخت. تمدن بیش‌تر به ظواهر زندگی اجتماعی توجه دارد، اما آن‌جا که پای معنا به میان می‌آید، ‌با فرهنگ ارتباط پیدا می‌کند. چون در زندگی اجتماعی این دو اغلب با هم هستند، ‌جدا کردن حیثیت مادی از حیثیت معنوی آن مشکل است. پس وقتی می‌گوییم تمدن اسلامی، یعنی آن ویژگی‌های زندگی اجتماعی که متاثر از اسلام است. البته وقتی می‌گویند تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمان‌ها است و نسبت دادن به اسلام فقط از آن رو است که کسانی که این کارها را انجام داده‌اند، مسلمان هستند. مانند اینکه گاهی فلسفه اسلامی می‌گوییم در مقابل فلسفه مسیحی، یعنی این فلسفه مسلمان‌ها است. ولی گاهی منظور فلسفه‌ای است که متاثر از فکر اسلامی باشد، یعنی اسلام آن را ابداع کرده یا پرورش داده و یا به کار گرفته باشد. اینجا هم می‌گوییم تمدن اسلامی،‌گاهی منظور تمدن مسلمان‌ها است. در کتاب‌هایی که غربی‌ها درباره تمدن اسلام نوشته‌اند، منظورشان همان تمدن مسلمان‌هاست. اغلب هم‌، اسلام و عرب را مساوی می‌دانند، بخصوص فرانسوی‌ها. اخیراً آلمانی‌ها اسلام را با فرهنگ ترکزبان‌ها یکی می‌دانند، چون مسلمان‌هایشان اغلب ترک زبان هستند.

به هر حال این تمدن اسلامی که ارزش دارد درباره‌اش بحث کنیم، آن جهاتی از تمدن است که متأثر از فکر اسلامی باشد. مگر فکر اسلام چه تأثیری در بنیادها و نهادهای تمدن دارد؟ برای روشن شدن بحث، باید ببینیم اسلام چیست؟ و آیا می‌تواند در تمدن اثر داشته باشد؟ و اگر مؤثر است، چه تأثیری دارد؟

اسلام‌، دو عنصر اساسی دارد: عقاید و ارزش‌های رفتاری. به یک تعبیر می‌توانیم بگوییم اساس اسلام بر یک سلسه باورها و ارزش‌ها استوار است. اسلام به‌طور مستقیم درباره شکل کار و زندگی مردم دخالتی ندارد. یعنی نمی‌آید بگوید چه آشی بپزید، ساختمان را چه طور بسازید و... . وقتی با این‌ها کار دارد که جنبه ارزشی پیدا کند و مصلحتی برای جامعه داشته باشد. اسلا‌م حتی اصالتاً با دارو و درمان کاری ندارد که فلان بیماری چگونه شناخته و معالجه می‌شود. اگر اسلام می‌گوید مشروبات الکلی را نخورید، به خاطر بعد ارزشی است که می‌گوید این حرام است، به عقل ضرر می‌زند و... . پس اساس اسلام در دو بخش باورها و ارزش‌ها است. حالا اگر این تعریف را بپذیریم که فرهنگ نیز بر دو رکن باورها و ارزش‌ها قرار دارد، آن وقت متوجه می‌شویم که اسلام به طور مستقیم با فرهنگ کار دارد نه با تمد. چندی پیش عده‌ای دانشگاهی‌ها خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودند. ایشان فرمودند: منظور ما از فرهنگ‌، عقاید و اخلاق است. برخلاف ما که وقتی در محاوراتمان واژه فرهنگ را می‌گوییم، بیش‌تر آداب و رسوم و زبان فارسی و این حرف‌ها به ذهن‌مان می‌آید! و وقتی ده درصد بودجه کشور را برای فرهنگ می‌گذارند متأسفانه معمولاً صرف همین‌ها می‌شود. بنابراین اساس فرهنگ،‌ باورها و ارزش‌ها است و مسائل دیگر جنبه فرعی و ثانوی دارد. شکل خانهسازی یا برخی آداب و رسوم، ماهیت فرهنگ را عوض نمی‌کند. فرهنگ جامعه هنگامی تغییر می‌کند که باورهایش درباره هستی و انسان و ارزش‌های حاکم بر زندگی تغییر کند. اصول دین و فروع دین هم بیش‌تر به باورها و ارزش‌ها مربوط است. باورها را بیش‌تر در اصول و ارزش‌ها را در فروع دین مطرح می‌کنیم. پس حقیقتاً جایی که اسلام در زندگی اجتماعی مردم اثرمی‌گذارد، در بعد فرهنگی است و به وسیله فرهنگ‌، با تمدن ارتباط پیدا می‌‌کند. به همین خاطر، مسائل فرهنگی و تمدن با هم آمیخته است. حتی یک پدیده از جهتی مربوط به تمدن و از جهتی مربوط به فرهنگ است. اگر شکل ظاهری و جهات محسوس آن را حساب کنید، بُعد تمدنی است و اگر جهات معنوی آن را در نظر بگیرید،‌آن بار معنایی که در بر دارد و حکایت از باور یا ارزش خاصی می‌کند، آن با فرهنگ جامعه ارتباط دارد.

به هر حال اگر بگوییم اسلام در تمدن‌هایی تأثیر گذاشته، این تعبیر را وقتی به کار می‌بریم که توجه داشته باشیم اسلام مستقیم در فرهنگ مردم اثر می‌گذارد و از راه تأثیر بر فرهنگ، در مظاهر تمدنشان هم تأثیر می‌گذارد و تغییراتی ایجاد می‌کند.

ما معتقدیم که اسلام ابتدا در جوامع عرب و بعد بر دو تمدن بزرگ آن دوران یعنی ایران و روم اثر گذاشت. معنایش این است که اسلام ابتدا فرهنگ این جوامع را تحت تأثیر قرار داد. اسلام در جامعه عرب آن زمان طلوع کرد و فرهنگ منحط آن را زیر و رو نمود. آن قدر عقاید اسلا‌می بر دلایل منطقی استوار بود که همان بحث‌ها بعد از 14 قرن هنوز اعتبار خودش را از دست نداده و دستمایه فلسفه اسلامی امروز است. از لحاظ ارزش‌ها همان مردم عقب افتاده را به جایی رساند که نمونه‌هایش در جوامع دیگر کم یافت می‌شود. اگر بخواهیم نمونه دستپرورده‌های مکتب پیامبر اسلام را در جامعهِ معاصر معرفی کنیم، بسیجی را معرفی می‌کنیم. بسیجی‌‌های دوران دفاع مقدس‌، نمونه آن دست پرورده‌ها هستند.

تمدن اسلامی فقط متأثر از عناصر درونی خودش نبود. عوامل زیادی از خارج در این تمدن اثر گذاشتند. عوامل بیرونی و بیگانه، هم در فرهنگ مسلمان‌ها اثر گذاشت و هم در تمدن‌شان. آثاری که مسلمان‌ها از عوامل بیرونی گرفتند، بیش‌تر به شکل ظاهری در زندگی‌شان و پیشرفت‌هایی مربوط می‌شد که مسلمان‌ها در معماری، صنایع، طب و بسیاری از علوم کردند. این پیشرفت‌ها همه‌اش برخاسته از فکر اسلامی نبود، چون همان طور که عرض کردم، اسلام مستقیماً با این‌ها سر و کار ندارد. بله! اسلام به اصل علم خیلی بها داد. اما رسالت اسلا‌م این نبود که علم خاصی را به جامعه تزریق یا یک سلسه داروهایی را برای بهداشت جامعه معرفی کند. البته پیشوایان اسلام گاهی تفضلاً این راهنمایی‌ها را می‌کردند؛ اما کار پیغمبر اسلام یا امامان این نبود که دارو و درمان برای مردم درست کنند. پیشرفت‌هایی که در تمدن مسلمان‌ها پدید آمد، جز آنچه غیرمستقیم متأثر از فرهنگ اسلامی بود، بیش‌تر از عوامل دیگر و تلا‌ش‌های مسلمانان ناشی می‌شد و باید گفت نقشی که ایرانی‌ها داشتند بسیار ممتاز بود. تاثیری که ایرانی‌ها بر پیشرفت تمدن اسلامی در عالم گذاشتند، فوق‌العاده بود. متأسفانه خیلی جاها تعصباتی مانع شده است از این که حقش را ادا کنیم. اسلام تاثیرات مثبتی گذاشت ولی با عوامل بیگانه آمیخته شد. به همین سبب بعضی از این عوامل بیگانه مضر بود و موجب تحولاتی منفی در فرهنگ‌های مسلمان‌ها شد.

یکی از ویژگی‌های فرهنگ، دیرپا و زمانبر بودن است. بنده نشنیده‌ام که فرهنگ یک جامعه در ظرف مدت کوتاهی به کلی عوض شده باشد. تحولات فرهنگی معمولاً دیرپا هستند. با این که اسلام بیش‌ترین اثر را در تحولات فرهنگی مردم عرب گذاشت، اما ریشه‌هایی از فرهنگ جاهلی همچنان در میان مسلمان‌ها باقی ماند. بالاخره همه کسانی که مسلمان می‌شدند، در یک سطح اسلام را نمی‌پذیرفتند و عمل نمی‌کردند و تحولات فرهنگی که پیدا کردند بسیار متفاوت بود. بعضی از آثار فرهنگی قبل از اسلام سال‌ها بلکه قرن‌ها در میان مسلمان‌ها باقی ماند و نتایج خودش را در زندگی‌ آن‌ها به جا گذاشت. راه دوری نرویم. در کشور ما که تقریبا از همان سده‌های اول با اسلام آشنا شدند و پیشتاز قافله‌ تمدن اسلامی در عالم بودند، هنوز در گوشه و کنار آثار فرهنگ جاهلیت یا فرهنگ قومی و قبیله‌ای قبل از اسلام را می‌بینیم که هیچ ربطی به اسلام ندارد. در بعضی از شهرها، اگر دختر عمویی بخواهد با خواستگاری ازدواج کند، باید با اجازه عمو و پسر عمو باشد،‌ وگرنه کدورت و جنگ پیش می‌آید! این مربوط به همین دوران کنونی است. مسلمان هم هستند با اسم‌های اسلامی؛ اما چنین فرهنگی دارند! این فرهنگ جاهلی است. و یعنی اسلام نتوانسته این آثار فرهنگی را ریشه‌کن کند. پس وقتی یک جامعه اسلامی است و فرهنگ اسلامی دارد، معنایش این نیست که هر چه دارد از اسلام است، یا هر چه مال اسلام بوده در آنها نفوذ کرده و چیزهایی که ضد اسلام بوده بر انداخته است. مسائل فرهنگی بسیار دیرپا و دیر تاثر است و به این زودی‌ها از بین نمی‌‌رود و عوض نمی‌شود؛ مگر کسانی خیلی جدی تصمیم بگیرند تا فرهنگشان را عوض کنند.

عواملی که گفتیم غیر اسلامی و بیگانه است و می‌تواند در فرهنگ مردم و به تبع در تمدن آن‌ها اثر بگذارد، لا‌زم نیست که حتما از خارج مرزها وارد شده باشد. عوامل بیگانه از اسلام ممکن است داخلی باشد ولی ربطی به اسلام ندارد. گاهی کسانی از روی شیطنت به آن پوشش اسلامی می‌دهند. یعنی یک عامل غیر اسلامی بلکه ضد اسلامی را جامه اسلامی می‌پوشانند و به نام اسلام در جامعه رواج می‌دهند و منشا تحولاتی در فرهنگ جامعه و سپس در تمدن آن‌ها هم می‌شود. یک مثال عرض می‌کنم. بعد از دوران خلفای به اصطلاح راشدین، سلاطین بنی‌امیه و بنی‌عباس، هر دو به نام اسلام حکومت می‌کردند. این‌ها تحولاتی را در فرهنگ و تمدن کشورهای اسلامی به وجود آوردند. اما روح این‌ها نه تنها اسلامی نبود،‌ بلکه ضد اسلامی بود.

رفتار غیراسلا‌می این افراد که به نام اسلا‌م و تمدن اسلا‌می انجام می‌شد آثار منفی بدی در جهان نسبت به اسلام و مسلمین باقی گذاشت. نمونه‌اش در لشکرکشی‌های سلاطین عثمانی به اروپا مشهود است. امروز خیلی‌ها تمدن اسلامی را با تمدن طالبانی، تمدن عثمانی و چیزهایی از این قبیل می‌شناسند! در حالی که رفتارهای ظالمانه این مسلمان نماها، غیر اسلامی بلکه ضد اسلامی بوده و هست. نظیرش در دولت عباسیان و امویان بود، این‌ها با اولاد پیغمبر خود چطور رفتار کردند؟! شما از کسانی که طفل شیرخواره نوه پیغمبر را با تیر سه شعبه زدند، توقع دارید که با کفار چگونه رفتار کنند؟! آیا این رفتارها سمبل تمدن اسلامی است؟! آیا کارهای بنی‌امیه در کربلا، نماد یک تمدن اسلامی بود؟! شبیه این رفتار را در جاهای دیگر هم داشتند. امروز بسیاری از مستشرقین وقتی درباره تمدن اسلامی صحبت می‌کنند، لشکرکشی‌های سلاطین را ذکر می‌کنند که به نام جهاد انجام می‌دادند! آیا لشکرکشی‌ها و جنایت‌های آن سلاطین همان جهادی است که اسلام می‌گوید؟! اسلام می‌گوید: چرا برای کمک به مردم مستضعف بر نمی‌خیزید؟ البته منشور سازمان ملل اجازه نمی‌دهد و می‌گوید: دخالت در امور داخلی دیگران جایز نیست، شما حق ندارید به مردم فلسطین کمک کنید، آن‌جا اسرائیل هر کاری می‌خواهد بکند؛ ولی شما در امور داخلی آن‌ها دخالت نکنید! اسلام آن‌جایی که می‌گوید جهاد کنید، این جهاد به نفع مستضعفین و کسانی است که زیر یو‌غ ستمگران له می‌شوند یا کسانی که به واسطه تسلط ظاهری کفار از هدایت محروم هستند. می‌گوید شما بروید با سردمداران کفر که مانع هدایت انسان‌ها می‌شوند، مبارزه کنید تا راه هدایت دینی مردم باز شود. متأسفانه جنایت‌های حاکمان جور در تاریخ به پای اسلام گذاشته شده و مانع می‌شود که ما بتوانیم اسلام را درست به جاهای دیگر معرفی کنیم. همین امروز که روزنه‌ای باز شده تا بتوانیم اسلام را به مناطق دیگر دنیا معرفی کنیم، ببینید چطور خیل داوطلب‌ها برای ارتباط با کشور‌های اسلامی و آشنا شدن با اسلام راه افتاده‌اند. یکی از دوستان ما که از اول انقلاب به آرژانتین رفته بود، می‌گفت در آن جا یک یهودی کلاس اسلام شناسی باز کرده و از مردم پول می‌گیرد تا اسلام را به آن‌ها یاد دهد!

مردم چقدر برای شناختن اسلا‌م واقعی عطش دارند که نزد استاد یهودی هم می‌روند، با این‌که می‌دانند آن یهودی چقدر با اسلا‌م دشمن است. خود من چند سال پیش در آرژانتین بودم. بعضی از کشیش‌های مسیحی در جلسات سخنرانی من شرکت می‌کردند. من مقداری از معارف شیعه را بیان می‌کردم؛ خدای من گواه است که اشک از چشمانشان می‌ریخت! با علا‌قه زایدالوصفی گوش می‌دادند و تحت تأثیر واقع می‌شدند.

وقتی اسلا‌م واقعاً آن‌طور که هست، معرفی شود، فطرت‌های پاک مردم این‌طور آماده پذیرش است، و ما چقدر مسؤول هستیم که نتوانسته‌ایم همین اسلا‌م را خیلی ساده به دنیا معرفی کنیم و بگوییم اسلا‌م این است! اگر ما بخواهیم کوتاهی‌های گذشته و مقداری از تخریب‌های دیگران نسبت به اسلا‌م را جبران کنیم، الا‌ن فرصت مناسب است.

اگر بخواهیم اسلا‌م را درست معرفی کنیم، با دو آسیب عمده روبه‌رو هستیم: یکی این‌که عناصر بیگانه‌ای که هنوز در فرهنگ و تمدن ما باقی مانده، همچنان به نام اسلا‌م قالب زده می‌شود و کسانی تصور می‌کنند که اسلا‌م یعنی این‌ها. مثلا‌ً در افغانستان یا پاکستان قشرهای مسلمانی هستند که واقعاً به اسلا‌م علا‌قه دارند ولی می‌بینید اغلب خانم‌هایشان چیزهایی می‌پوشند که اصلا‌ً معلوم نیست این یک مجسمه است یا انسان، اصلا‌ً چشم دارد و جایی را می‌بیند یا نمی‌بیند. وقتی می‌گویند کشور اسلا‌می، خیال می‌کنند زن‌های کشور اسلا‌می باید این‌طور باشند! نمونه دیگرش سنت‌های قومی یا جاهلی در کشور خودمان است که همچنان این‌ها را خلط می‌کنیم و دیگران هم به نام اسلا‌م می‌شناسند. این عناصر بیگانه‌ای که سلبی و نفرتآور است، باعث بدبینی دیگران به اسلا‌م می‌شود و خیلی‌ها هم تصور می‌کنند این‌ها از اسلا‌م است!

یک خطر هم درست در نقطه مقابل این است؛ یعنی برای این‌که اسلا‌م را طوری معرفی کنیم تا مردم دنیا خوش‌بین شوند، آن را دستکاری کنیم، از گوشه و کنارش بزنیم تا دیگران بپسندند! این خطر کم‌تر از آن یکی نیست. بالا‌خره ما باید اسلا‌م را آن‌طور که هست معرفی کنیم. اگر کسی خوشش آمد، قبول کند و الّا قبول نکند. رسالت ما این است که اسلا‌م واقعی را به دنیا معرفی کنیم، نه این‌که چیزی را به نام اسلا‌م معرفی کنیم که مردم بپذیرند، یا عناصری را به اسلا‌م اضافه کنیم که موجب نفرت آن‌ها شود. هر دو این‌ها غلط است و متأسفانه هر دو خطر عینیت دارد. گروهی افتخار کردند که ما در فلا‌ن کنفرانس، اسلا‌م را طوری معرفی کردیم که مارکسیست‌ها هم گفتند اگر اسلا‌م این است ما مسلمانیم! ببینید اسلا‌م را چگونه معرفی کرده‌ است که حتی مارکسیست منکر خدا هم بگوید من هم مسلمانم! این دو آسیب را باید شناسایی کرد. نه بیاییم چیزهایی را که به اسلا‌م ربط ندارد، روی تعصبات و عادات قومی و نژادی به نام اسلا‌م قالب بزنیم تا مردم بدبین شوند، و نه حقیقت‌هایی را از اسلا‌م حذف کنیم برای این‌که دیگران بپسندند! هر دو این‌ها خطرناک و خیانت است. اسلا‌م امانتی در دست ما است و باید آن‌را همان‌طور که هست، معرفی کنیم و تلا‌ش نمائیم فرهنگ و تمدن خود را براساس آموزه‌های اسلا‌م ناب پایه‌گذاری کنیم و توسعه دهیم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( جمعه 86/9/30 :: ساعت 7:33 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

علامه مصباح یزدی
ریشه تمام انحرافات از صدر اسلام تاکنون دلبستگی به دنیا است
علامه مصباح یزدی در دیدار جمعی از دانشجویان؛
فیلم دیده نشدهی عیادت عمار از عمار
برخی بستگان امام(ره) مانند 1400 سال قبل رفوزه شدند
آیت الله مصباح یزدی در مهدیه مشهد
آیت الله مصباح یزدی
زمینه ترقی و سقوط آدمی
علامه مصباح
آیت الله مصباح یزدی
باید خود را برای شبهات جدید فلسفی آماده کنیم
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 17
>> بازدید دیروز: 58
>> مجموع بازدیدها: 329817
» درباره من

طریق
حق جو
در این وبلاگ گزیده ای از نظرات آیت الله مصباح یزدی به صورت لینک منعکس می گردد.

» پیوندهای روزانه

پایگاه اطلاع رسانی آثار علامه مصباح یزدی [4]
فهرست کتب علامه مصباح یزدی [152]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
صمیمیت؛ محور ارتباط مؤمنین بارش رحمت در سایه محبت دو مؤمن .
» آرشیو مطالب
سال 85
بحث مشروعیت و مقبولیت
در باب ولایت فقیه
دوستان واقعی اهل بیت
محاسبه نفس
نگاه مؤمن به دنیا
نشانه هاى ایمان
دین و جهل دینی
ثمرات استقامت
شرط نجات بخش
خوف و رجا
شادی
دام های شیطان
چند کاستی اخلاقی
پاداشهایی بزرگ
شیعه از منظر امام صادق
گناه مغفور و نیکی مقبول
تبلیغات
سخنرانیها
مطالب متنوع
سال 87
سال 88
سال 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
پاییز 93
زمستان 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری