سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ حرکتی نیست، مگر آنکه در آن نیازمند شناختی هستی . [امام علی علیه السلام]
طریق
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شیعه از منظر امام صادق

غافل نشدن از فعالیت هاى اجتماعى و برنامه هاى عبادى

نکته اى که در این جا باید مورد توجه قرار دهیم این است که ببینیم این سخنان حضرت ناظر به چه شرایطى است. فهمیدن کلمات ائمّه معصومین(علیهم السلام)احتیاج به دقت و نوعى اجتهاد دارد. درست نیست که انسان روایتى را بخواند یا بشنود، بعد بدون تحقیق و دقت کافى به اطلاق و عموم ظاهرى آن عمل کند. بعضى از افراد که شرایط ورود، لحن و قیود روایت را به خوبى درک نمى کنند، اگر روایتى به مذاقشان خوش بیاید و زمینه اش هم در آنها وجود داشته باشد، به آن روایت عمل یا استناد مى کنند. مثلا آنان با دیدن روایاتى که شیعیان را افرادى گوشه نشین و یا بریده از اجتماع معرفى مى کند، چنین مى پندارند که همه شیعیان در هر زمانى باید از تمام مردم حتى شیعیان دیگر نیز دورى کنند; و یا کسى که شیعه است باید سرش در لاک خودش باشد، از خانه اش کم بیرون بیایید، اگر هم بیرون آمد، عبایش را روى سرش بکشد تا کم تر دیگران را ببیند، باکسى حرف نزند و ... . این گونه افراد با چنین سلیقه هایى پیش از انقلاب زیاد بودند، اما به برکت انقلاب و رهنمودهاى امام راحل(رحمه الله)و سایر بزرگان، بحمدالله این گرایش هاى انحرافى کم شده است. البته هنوز هم گوشه و کنار هستند کسانى که به این گونه روایات تمسک مى کنند. در این رابطه باید بدانیم که هیچوقت امر مستحبى و اخلاقى، جاى تکلیف واجب را نمى گیرد; آن جا که امر به معروف، نهى از منکر، مشارکت در امر سیاسى و ... واجب است، استناد به این گونه دستورات اخلاقى، که در شرایطى خاص به افرادى داده شده، به هیچ وجه صحیح نیست. کسانى که گرایش هاى درویش مآبى دارند، از روایاتى که درباب عُزلت گزینى و گوشه نشینى وارد شده، چنین برداشت مى کنند که باید دور از اجتماع زندگى کنند و با هیچ کس معاشرت نداشته باشند. اگر چنین باشد، پس این همه تکالیف اجتماعى که ما در اسلام داریم براى کیست و چه وقت باید به آنها عمل شود؟!

از سوى دیگر، کسان دیگرى فقط دستورات اجتماعى اسلام را مى بینند و احکام عبادى را به کلى فراموش مى کنند. آنها گمان مى کنند که اگر وارد فعالیت هاى اجتماعى شدند، دیگر نیازى به انجام عبادات مستحبى ندارند. عبادت مخصوص افرادى است که گوشه اى نشسته اند، براى پیرزن ها و پیرمردهایى است که دستشان به جایى نمى رسد و از این رو، وقتشان را با خواندن قرآن و دعا و گفتن ذکر پر مى کنند! این اشتباهى بزرگ است که کسى به بهانه انجام تکالیف اجتماعى، از مسایل عبادى غافل شود. هیچ کس از برنامه هاى عبادى و خودسازى بى نیاز نیست. البته شرایط زندگى و نیازهاى افراد با یکدیگر متفاوت است و بالطبع نوع عباداتشان هم فرق مى کند، ولى به هر حال، فعالیت هاى اجتماعى، جاى اینها را نمى گیرد. اگر انسان این عبادت ها را ترک کند، کم کم ماهیت آن فعالیت هاى اجتماعى هم عوض مى شود; یعنى به جاى این که به قصد انجام وظیفه واجب باشد، گرایش هاى مادى و دنیوى جاى آن را مى گیرد. اگر چنین حالتى پیش آمد، رعایت احکام شرع به فراموشى سپرده مى شود و خداى ناکرده انسان به گناه آلوده مى گردد. کسانى که مسؤولیت هاى مهم اجتماعى دارند، نباید فکر کنند که از وظایف عبادى مانند نمازهاى نافله، دعاهاى مستحبى، قرائت قرآن و ... معاف هستند و با خود بگویند ما آن قدر به جامعه خدمت مى کنیم که ثواب هر کدامش از چند ختم قرآن بیش تر است! البته خدمتى که وظیفه و واجب باشد، ثوابش از ختم قرآن بیش تر است، اما انسان براى انجام دادن آن خدمت، از برنامه هاى عبادى مستغنى نیست. اگر انسان با عبادت سر و کار داشته باشد، آن روح معنوى در او باقى مى ماند تا بتواند به جامعه خدمت کند، وگرنه انگیزه هاى الهى در انسان ضعیف مى شود و به جاى این که انجام وظیفه کند، خودش هم آفت زده مى شود و فاسد مى گردد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( سه شنبه 86/6/27 :: ساعت 8:0 عصر )
»» شیعه از منظر امام صادق

تعداد اندک شیعیان واقعى

پس از این که حضرت ویژگى هاى شیعیان واقعى را برشمردند، ابن جندب از جا و مکان این گونه افراد سؤال مى کند. حضرت در پاسخ، با اشاره به آیه اى از قرآن، محل زندگى آنان را بالاى کوه ها و اطراف شهرها بیان مى کنند: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ فَاَیْنَ اَطْلُبُهُم؟ قال(علیه السلام): عَلى رؤوسِ الجِبالِ و اطرافِ المُدُنِ و اذا دَخَلْتَ مدینَةً فَسِلْ عَمَّنْ لایُجاوِرُهُمْ و لایُجاوِرونَهُ فَذلِکَ مُؤْمِنٌ کما قال اللّهُ "وَجاءَ مِن أَقْصَى الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعى" واللّهِ لَقَدْ کان حَبیبُ النَّجَّار وَحْدَهُ.

حضرت در زمانى این سخنان را بیان مى فرمایند که حکومت نسبت به اهل بیت(علیهم السلام)و شیعیان، سخت گیرى هاى شدیدى روا مى داشت. خصوصاً در زمان بنى مروان، شیعیان سخت تحت فشار قرار داشتند; گاهى به اتهام تشیع، افراد را زندانى مى کردند، شکنجه مى دادند و حتى به طرز فجیعى به قتل مى رساندند. همین امر موجب شده بود تا شیعیان غالباً از حجاز به سایر مناطق، از جمله ایران مهاجرت نمایند. یکى از دلایل وجود مقبره امام زاده ها در مناطق کوهستانى و خصوصاً در شمال ایران، همین مسأله است. زیرا آنان براى در امان ماندن از ایادى حکومت، به گوشه و کنار شهرها و بالاى کوه ها پناه مى بردند. در چنین شرایطى است که حضرت به ابن جندب مى فرمایند: توقع نداشته باش شیعیان ما را فوج فوج در شهرها و در میان عموم مردم ببینى; اگر خواستى آنها را بیابى، دقت کن چه کسانى هستند که با مردم عادى رفاقت و معاشرت ندارند، نه آنان با مردم انس مى گیرند و نه مردم با آنان، از این طریق مى توانى شیعیان ما را پیدا کنى. سپس حضرت مى فرمایند: مَثَل شیعیان ما در بین مردم، مَثَل حبیب نجار در انطاکیه است.

خداى متعال در سوره «یس»، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مورد خطاب قرار داده و از وى مى خواهد براى مردمى که هنوز ایمان نیاورده اند، از شهرى ـ که در روایات به انطاکیه معرّفى شده است ـ مَثَل بزند که مردمانش على رغم دعوت پیامبران سه گانه (که از طرف خداوند براى هدایت آنان، به آن جا رفته بودند) هم چنان از ایمان آوردن و پذیرش حق سر باز مى زدند: إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِث فَقالُوا إِنّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ;1 نخست دو تن از رسولان را فرستادیم، چون تکذیب کردند، رسول سومى براى مدد و نصرت مأمور کردیم تا همه گفتند ما (از جانب خدا) به رسالت (براى هدایت) شما آمده ایم. مردم آن شهر نه تنها به پیامبران الهى ایمان نیاوردند، بلکه آنان را به قتل نیز تهدید کردند. در چنین شرایطى بود که حبیب نجار براى حمایت پیامبران الهى، از دورترین نقطه شهر، نزد آنان آمد: وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعى قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ;2 و (در این گفت و گوها بودند) مردى (حبیب نام) شتابان از دورترین نقاط شهر فرا رسید و گفت اى مردم (از من بشنوید و) رسولان خدا را پیروى کنید. حبیب نجار در گوشه اى از شـهر، تنـها و دور از اجـتماع زندگى مى کرد; زیرا با آن مردم سنخیتى نداشت. پس از این که وى آن قوم را به پیـروى از رسولان خدا دعـوت کرد، مـورد آزار و اذیت مردم قرار گرفت و به دست آنان کشته شد.


1. یس (36)، 14.

2. همان، 20.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( دوشنبه 86/6/26 :: ساعت 8:0 عصر )
»» شیعه از منظر امام صادق

نشانه هاى شیعیان

1. گشاده دستى نسبت به برادران ایمانى

امام صادق(علیه السلام) در این روایت شریف، اولین صفت شیعیان را جود و بخشش و عدم امساک نسبت به سایر شیعیان ذکر مى کنند. انسان همان گونه که به اهل و عیالش توجه مى کند، باید نسبت به برادران ایمانى اش هم احساس مسؤولیت داشته باشد. در حقوق اِخوان، که در اصول کافى هم بابى به این نام وجود دارد، آمده است: اگر کسى غلامى دارد که امور منزلش را انجام مى دهد و برادر ایمانى اش از داشتن غلام محروم است، او به عنوان حق اخوت موظف است غلام خودش را بفرستد تا کارهاى برادر ایمانى خود را هم انجام دهد. در جایى که حتى فرستادن غلام ـ که آن زمان داشتن غلام بسیار مرسوم بود ـ به خانه برادر دینى براى انجام کارهاى او از وظایف مؤمنانى که از این نعمت برخوردارند ذکر شده است، مسلّماً برطرف کردن نیاز برادر ایمانى و یا رفتن به ملاقات او هنگام بیمارى و یا مراجعت از سفر و ... از ابتدایى ترین وظایف شیعیان به شمار مى آید. البته رعایت این گونه دستورات اخلاقى اهل بیت(علیهم السلام)بسیار مشکل است. مثلاً فرض کنید شما در خانه خود کتاب هایى دارید که نیاز چندانى به آنها ندارید و از آن طرف، دوست شما گرفتار مشکل بزرگى شده است که احتیاج مبرم به مقدارى پول دارد، این که شما بروید و آن کتاب ها را بفروشید تا نیاز دوست خود را برطرف سازید، کار آسانى نیست.

2. نماز 51 رکعت

اما در رابطه با بندگى خدا هم باید نشانه هایى در شیعیان وجود داشته باشد. ما به این دلیل نسبت به اهل بیت(علیهم السلام)محبت داریم که آنان بندگان خاص و ممتاز خدا هستند; یعنى در عبودیت و بندگى و تقرب الى اللّه گوى سبقت را از دیگران ربوده اند. بنابراین کسى که خود را شیعه آنان مى داند، باید نشانه اى از این بندگى و ارتباط بیش تر با خدا در او به چشم بخورد. یکى از نشانه هاى شیعیان این است که 51 رکعت نماز شبانه روزى وى ترک نشود (17 رکعت نماز واجب و دو برابر آن نماز نافله): بِاَنْ یُصَلّوا الخمسین لیلاً و نهاراً; پنجاه رکعت نماز شبانه روز را بخواند. خمسین از باب تغلیب است; یعنى نماز پنجاه و یک رکعت را مى گویند نماز پنجاه رکعت.

3و4. پرخاش گر و طمع کار نبودن

در عرب مرسوم است که بعضى از صفات ناپسند را به حیوانات نسبت مى دهند. البته، در فرهنگ ما هم کم و بیش این مسأله وجود دارد; یعنى وقتى مى خواهند زشتى عملى را مجسم سازند، آن صفت را به حیوانى نسبت مى دهند. معروف است که سگ در میان حیوانات، حمله کننده و پارس کننده است; یعنى وقتى فرد ناشناسى را مى بیند به او حمله مى کند. این حالت سگ، نشان گر روحیه پرخاش گرى است. البته سگ هاى پاسبان براى همین منظور تربیت مى شوند که در مقابل افراد بیگانه چنین حالتى داشته باشند; در این حالت، از وجود این خویى که در حیوان هست به صورت صحیح استفاده شده است. هم چنین معروف است که طمع زیاد یکى از صفات کلاغ است. این حیوان حتى اگر گرسنه هم نباشد، مواد غذایى را ذخیره مى کند تا در آینده از آنها استفاده کند. مثلا گردو را زیاد دفن مى کند; مشهور است که مى گویند بسیارى از درختان گردو از گردوهایى به عمل آمده که کلاغ ها آنها را دفن کرده اند. حضرت مى فرمایند: شیعتُنا لایَهِرُّونَ هَریرَ الْکَلبِ و لایَطْمَعونَ طَمَعَ الْغُرابِ; شیعیان ما مانند سگ، پرخاش گر و مانند کلاغ، طمع کار نیستند; یعنى نه درصدد آزار و اذیت دیگران برمى آیند و نه بیش از نیازشان به جمع آورى مال و ثروت مى پردازند. به کار بردن چنین تعبیرهایى براى این است که زشتى بعضى رفتارها نشان داده شود تا کسانى که زمینه این گونه صفات در آنها وجود دارد، خودشان را تزکیه کنند و نگذارند این صفات در آنها رشد کرده و به صورت ملکاتى ثابت درآید. شأن شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) با روحیه پرخاش گرى و طمع کارى سازگار نیست; آنان باید عزت نفس داشته باشند و نسبت به مال و کار دیگران طمع نورزند.

5و6. عزت نفس در برابر دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) و دورى از آنان

یکى از صفات پسندیده انسانى که اسلام هم تأکید فراوانى بر آن نموده، حالت استغنا و عزت نفس است. انسان باید تا مى تواند از دیگران حتى از نزدیکان و یا پدر و مادرش هم چیزى نخواهد. البته ممکن است در زندگى مواردى پیش آید که انسان حتى براى انجام برخى وظایف واجب خود به کمک دیگران نیاز پیدا کند. گاهى شبى، نیمه شبى گرفتارى و مشکلى براى انسان پیش مى آید که ناچار مى شود مثلاً براى رساندن همسر و یا فرزند بیمار خود به بیمارستان، وسیله نقلیه همسایه اش را امانت بگیرد. دنیاى امروز، دنیایى نیست که انسان بتواند به تنهایى و بدون این که هیچ گونه نیازى به دیگران داشته باشد، زندگى کند; خواه ناخواه مواردى پیش مى آید که انسان چاره اى جز کمک گرفتن از دیگران ندارد. اما این که از چه کسانى باید تقاضاى کمک کنیم، نکته مهمى است که حضرت به آن اشاره فرموده اند: لایُجاوِرونَ لَنا عَدُوّاً و لایَسأَلون لَنا مُبغِضاً وَلو ماتوا جوعاً; شیعیان ما با دشمن ما همسایه نمى شوند و حتى اگر از گرسنگى هم بمیرند، از کسى که با ما عناد و دشمنى دارد چیزى نمى خواهند. در دستورات اخلاقى اهل بیت(علیهم السلام)سفارش شده است که هرچه مى توانید از مؤمنان و شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) کمک بگیرید و زیربار منّت فُسّاق و کسانى که با این خاندان سر و کارى ندارند، بالاخص دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) نروید. البته برقرارى رابطه و انجام معامله و یا حتى درخواست کمک از افرادى که بنا به دلایلى هنوز اهل بیت(علیهم السلام) را نشناخته اند; یعنى جاهل و گمراهند اما عناد ندارند، شاید چندان اشکالى نداشته باشد، چه بسا انسان بتواند در اثر ارتباطى که با آنان پیدا مى کند، کم کم آنان را هدایت نماید. اما بعضى از افراد ذاتاً اهل عنادند. این گونه افراد در زمان ائمه(علیهم السلام) تعدادشان زیاد بود. اگرچه امروزه انگیزه هاى عناد کم تر شده است، ولى به هر حال هنوز هم هستند کسانى که دشمن اهل بیت(علیهم السلام) مى باشند. اصولا غیرت شیعیان به آنان اجازه نمى دهد که دست نیاز به سوى کسانى دراز کنند که دشمن اهل بیت(علیهم السلام) هستند.

7. عمل به فتاواى اهل بیت(علیهم السلام) در کلیه احکام

شیعیان از همان ابتدا در یک سلسله احکام، اختلافاتى با اهل تسنن داشتند. این اختلافات که بسیار هم معروف بود، هم در عبادات، هم در خوردنى ها و آشامیدنى ها و هم در مناسکى که مسلمانان داشتند، به چشم مى خورد. از جمله، خوردن مارماهى مورد اختلاف شیعه و غیرشیعه بود. اهل بیت(علیهم السلام) صید آن را حرام مى دانستند، در حالى که اهل تسنن به فتواى علماى خود، صید و خوردن آن را حلال مى دانستند. هم چنین در وضو، بعضى از مخالفان شیعه مسح پا از روى کفش رابه خصوص در مواقع اضطرار و سرما جایز مى دانستند، در حالى که شیعه از همان اوایل با این فتوا، که به «مسح على الخُفّیْن» معروف است، مخالف بود. در مورد مُسکرات هم اختلافاتى بین شیعه و اهل سنت وجود داشت. البته مسلمانانِ غیرشیعه هم خوردن شراب را حرام مى دانستند، ولى در موارد مشتبه، مانند فُقّاع و آب جو، که مُسکرِ بَیّن به شمارنمى آمدند، بین شیعه و اهل تسنن اختلاف وجود داشت; بسیارى از اهل سنت بر خلاف شیعه، استفاده از آنها را جایز و حلال مى دانستند. در آن زمان، مرسوم بود که خرما و مویز را براى مدتى خیس مى کردند و سپس آب آن را که مستى ضعیفى ایجاد مى کرد، مى نوشیدند. گویا اشاره حضرت در این روایت شریف به همین مسأله است که موارد فوق نیز مُسکر و حرام بوده و شیعیان ما همان طور که خمر را تحریم مى کنند و از شُرب آن اجتناب مىورزند، از سایر مُسکرات هم هرچند درجه اسکار آنها ضعیف باشد، مانند آب جو و مویز، استفاده نمى کنند. حضرت مى فرمایند: شیعتُنا لا یَأْکُلُونَ الْجِرّیَّ وَ لا یَمْسَحونَ عَلَى الخُفّیْنِ و یُحافِظونَ عَلَى الزَّوالِ و لا یَشْرَبونَ مُسْکِراً; شیعیان ما از خوردن مارماهى امتناع مىورزند، مسح على الخُفّین انجام نمى دهند، مواظب هستند که نماز ظهر و نافله اش را درست انجام دهند و شرب خمر نمى کنند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( یکشنبه 86/6/25 :: ساعت 8:0 عصر )
»» شیعه از منظر امام صادق

یَا ابْنَ جُنْدَبْ اِنَّما شیعَتُنا یُعْرَفونَ بِخِصال شَتّى بالسَّخاءِ و البَذْلِ لِلاِخوانِ و بِاَنْ یُصَلّوا الْخَمْسینَ لَیْلا و نَهاراً. شیعَتُنا لا یَهِرُّونَ هَریرَ الْکَلْبِ و لا یَطْمَعونَ طَمَعَ الْغُرابِ و لایُجاوِرونَ لَنا عَدُوّاً و لایَسْأَلونَ لنا مُبْغِضاً وَ لَوْ ماتُوا جُوعاً. شیعَتُنا لایَأْکُلونَ الْجِرّیَّ و لایَمْسَحونَ عَلَى الْخُفَّیْنِ و یُحافِظونَ عَلَى الزَّوالِ و لایَشْرَبونَ مُسْکِراً. قُلْتُ جُعِلْتُ فِداکَ فَأَیْنَ أَطْلُبُهُمْ قال(علیه السلام) عَلى رُؤُسِ الجِبالِ و اَطرافِ المُدُن و اِذا دَخَلْتَ مدینةً فَسَلْ عَمَّنْ لایُجاوِرُهُمْ و لایُجاوِرونَهُ فذلِکَ مُؤمنٌ کما قال اللّهُ «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعى...»1 و اللّهِ لَقَدْ کان حَبیبُ النَّجارِ وَحْدَهُ.

تفاوت شیعه و مُحبّ

شیعیان واقعى داراى ویژگى هاى خاصى هستند و به وسیله همان صفات و نشانه ها نیز شناخته مى شوند. صِرف داشتن محبت اهل بیت(علیهم السلام) براى شیعه بودن کافى نیست; زیرا بسیارند کسانى که ادعاى محبت اهل بیت(علیهم السلام) دارند، اما شیعه واقعى نیستند. براى شیعه واقعى بودن باید دقیقاً با پیروى از ائمه اطهار(علیهم السلام)، آنان را در گفتار، رفتار، عبادت و... الگو و سرمشق خود قرار دهیم و متمسک به سیره عملى آنان باشیم. کلمه «شیعه» در قرآن هم آمده است. قرآن کریم پس از بیان داستان حضرت نوح(علیه السلام)مى فرماید: وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لاَِبْراهِیمَ;2 و بى گمان ابراهیم(علیه السلام) از پیروان او نوح(علیه السلام)[ است; یعنى حضرت ابراهیم(علیه السلام)درست همان راهى را مى پیمود که حضرت نوح(علیه السلام)پیموده بود.

بنابراین محبت اهل بیت(علیهم السلام) غیر از شیعه واقعى بودن است و باید این دو مقوله را از یکدیگر تفکیک کرد. براى روشن تر شدن موضوع، روایتى را در این زمینه نقل مى کنیم:

پس از این که مسأله ولایت عهدى امام رضا(علیه السلام)، مطرح گردید و آن حضرت به مَروْ تشریف فرما شدند، مردم دسته دسته براى عرض تبریک خدمت ایشان شرفیاب مى شدند; زیرا در نظر مردم این پیش آمد پیروزى بزرگى براى اهل بیت(علیهم السلام) به حساب مى آمد. مدتى پس از استقرار امام(علیه السلام)در مَروْ، دسته اى از شیعیان براى زیارت آن حضرت به محضر ایشان شرفیاب شدند. دربان و خدمت کار حضرت از آنان سؤال کرد: شما کیستید و چه مى خواهید؟ گفتند: ما جمعى از شیعیان امام هستیم و تقاضاى شرفیابى حضور امام را داریم. دربان گفت: منتظر باشید تا من اجازه بگیرم، سپس خدمت حضرت آمد و عرض کرد: جمعى آمده اند و مى گویند ما از شیعیان شما هستیم و مى خواهیم شما را زیارت کنیم. حضرت اجازه نفرمودند. دربان، پاسخ حضرت را به آنان گفت. آنان رفتند و روز دوم آمدند و همان درخواست را مطرح کردند. باز هم حضرت اجازه ملاقات به آنان ندادند. براى روز سوم آمدند و مجدداً همان تقاضا را تکرار کردند. این بار نیز حضرت اجازه نفرموند. آنان بسیار متأثر شدند و فهمیدند تعمدى در کار است که حضرت اجازه نمى فرمایند. بعضى از آنان با گریه و زارى از دربان خواستند تا از حضرت سؤال کند گناهشان چیست که اجازه ملاقات نمى دهند. دربان مطلب را خدمت امام عرض کرد. حضرت فرمودند: چه گناهى بالاتر از این که آنان دروغ مى گویند، آنان مى گویند ما شیعه هستیم در حالى که صفات شیعه در آنان نیست; شیعیان واقعى امثال سلمان و ابوذر هستند. دربان برگشت و فرمایش حضرت را به آنان گفت. آنان گفتند: ما واقعاً شیعه هستیم و امام را دوست داریم، ما دروغ نمى گوییم. حضرت به دربان فرمودند: به آنان بگو شما از دوست داران و محبان ما هستید، اما از شیعیان ما نیستید. آنان گفتند: آرى، ما اهل بیت(علیهم السلام) را دوست داریم و از دوست داران امام(علیهم السلام)هستیم. حضرت فرمودند: حالا راست گفتند، مى توانند وارد شوند.

شاید اگر ما جاى آنان بودیم و سه مرتبه درِ خانه امام مى رفتیم و اجازه حضور نمى یافتیم، خسته مى شدیم و برمى گشتیم، ولى آنان چون عاشق بودند، ایستادند و استقامت کردند تا سرّ مطلب را دریابند. حضرت به این وسیله آنان را تربیت کردند و به آنان فهماندند که صِرف داشتن محبت اهل بیت(علیهم السلام) کافى نیست، بلکه محبت اهل بیت(علیهم السلام) قدم اول است و نباید به آن اکتفا کرد; مراتبى که شیعیان در سایه انتساب به اهل بیت(علیهم السلام) باید کسب کنند، بسیار بیش از اینها است. اگر خداى متعال لطف کرده و محبت اهل بیت(علیهم السلام) را در دل ما قرار داده است، باید به خوبى از آن استفاده کنیم و در همان پله اول توقف نکنیم.


1. یس (36)، 20.

2. صافات (37)، 83.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( شنبه 86/6/24 :: ساعت 8:0 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

علامه مصباح یزدی
ریشه تمام انحرافات از صدر اسلام تاکنون دلبستگی به دنیا است
علامه مصباح یزدی در دیدار جمعی از دانشجویان؛
فیلم دیده نشدهی عیادت عمار از عمار
برخی بستگان امام(ره) مانند 1400 سال قبل رفوزه شدند
آیت الله مصباح یزدی در مهدیه مشهد
آیت الله مصباح یزدی
زمینه ترقی و سقوط آدمی
علامه مصباح
آیت الله مصباح یزدی
باید خود را برای شبهات جدید فلسفی آماده کنیم
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 6
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 329143
» درباره من

طریق
حق جو
در این وبلاگ گزیده ای از نظرات آیت الله مصباح یزدی به صورت لینک منعکس می گردد.

» پیوندهای روزانه

پایگاه اطلاع رسانی آثار علامه مصباح یزدی [4]
فهرست کتب علامه مصباح یزدی [152]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
صمیمیت؛ محور ارتباط مؤمنین بارش رحمت در سایه محبت دو مؤمن .
» آرشیو مطالب
سال 85
بحث مشروعیت و مقبولیت
در باب ولایت فقیه
دوستان واقعی اهل بیت
محاسبه نفس
نگاه مؤمن به دنیا
نشانه هاى ایمان
دین و جهل دینی
ثمرات استقامت
شرط نجات بخش
خوف و رجا
شادی
دام های شیطان
چند کاستی اخلاقی
پاداشهایی بزرگ
شیعه از منظر امام صادق
گناه مغفور و نیکی مقبول
تبلیغات
سخنرانیها
مطالب متنوع
سال 87
سال 88
سال 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
پاییز 93
زمستان 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری