یَا ابْنَ جُندب اَلْماشى فى حاجةِ اَخیه کالسّاعى بَینَ الصَّفا وَالمروَةِ وَ قاضى حاجَتِه کَالمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فى سَبیلِ اللّهِ یَومَ بدر و اُحُد و ما عَذَّبَ اللّهُ اُمَّةً اِلّا عِندَ اسْتِهانَتِهِمْ بحُقوقِ فُقَراءِ اِخوانِهِم. یَا ابْنَ جُندب بَلِّغْ مَعاشِرَ شیعَتِنا و قُل لَهُم لا تَذهَبَنَّ بِکُمُ المَذاهِبُ فَواللّهِ لا تُنالُ وِلایَتُنا اِلّا بِالوَرَعِ وَ الاِجتِهاد فى الدّنیا وَ مُواساةِ الاِخْوان فِى اللّه وَ لَیسَ مِن شیعتِنا مَنْ یَظْلِمُ النّاسَ.
امام صادق(علیه السلام) در این قسمت از روایت شریف مى فرماید: کسى که در برآورده ساختن حوایج برادر ایمانى اش قدمى بردارد، مانند کسى است که سعى بین صفا و مروه انجام مى دهد و اگر شخصاً نیاز برادر ایمانى خود را برآورده سازد، ثواب کسى را دارد که در راه خدا و در جنگ بدر و احد جهاد کرده و در خون خویش غلتیده است.
نظیر این گونه تعبیرات، در روایات دیگر هم به چشم مى خورد و تشبیهات عجیب و ثواب هاى بسیار بزرگى براى انجام اعمالى به ظاهر کوچک بیان شده است. البته ممکن است سوء تعبیرهایى نیز از این روایات بشود. از یک سو، ممکن است کسانى که این تعبیرات برایشان سنگین است، به بهانه صحیح نبودن سند این گونه روایات، به کلى آنها را رد کنند و از سوى دیگر، کسانى فکر کنند اگر هر کارى را به هر صورتى انجام دهند، همه این ثواب ها را مى برند. هر دوى این برداشت ها غلط و افراط و تفریط است.
شاید بعضى از عبادات در ظاهر چندان اهمیتى نداشته باشند، اما در حقیقت بسیار بزرگ و باارزش باشند و خداوند متعال اجر زیادى براى آن قرار داده باشد. اجر و ثواب عبادات تنها به کمیّت آنها بستگى ندارد، بلکه بیش از هر چیز انگیزه، نیّت، سعى و تلاش و اخلاص انسان ملاک عمل است. این گونه تشبیهات در مقام این است که بگوید، مثلا خدمت به برادر ایمانى مى تواند به شکلى انجام بگیرد که ثواب شهید را داشته باشد; یعنى چنین امکان و استعدادى در این عمل هست، اما این گونه نیست که این عمل را هر کسى، به هر نیّتى و در هر شرایطى انجام دهد چنین ثوابى داشته باشد. مثلا اگر شخص میلیاردرى صدتومان به فردى نیازمند کمک نماید، این طور نیست که ثواب شهادت در جنگ بدر و احد را داشته باشد. اما کسى که براى رفع نیاز خودش هم مشکل دارد، اگر از نیازمندى هاى خانواده اش بگذرد و در حد توانش مبلغى ـ هر چند اندک ـ را براى رفع حاجت برادر ایمانى اش صرف کند، این ثواب شامل حال او مى شود.
ما در زندگى طلبگى خودمان شاهد مواردى از این قبیل بوده ایم; نمونه هاى بسیارى که شاید در نظر برخى افسانه جلوه کند! بعضى از طلبه ها با این که نهایت احتیاج را به شهریه ناچیز آن زمان داشتند، اگر شخصى نیازمندتر از خودشان را مى دیدند، شهریه مزبور را به صورتى که آن شخص متوجه نشود و رعایت حفظ عزّت و کرامت وى نیز شده باشد، در راه رفع نیاز او خرج مى کردند. درست است که این پول از نظر مقدار، قابل توجه نبود، اما براى کسى که به آن احتیاج داشت و چه بسا براى این که به رفیقش کمک نماید، باید شب را گرسنه بخوابد، بسیار با ارزش بود.
ارزش ایثار به گونه اى که انسان، دیگرى را بر خودش مقدم بدارد، آن هم نه براى اغراض مادى و دنیوى، بلکه براى این که خدا دوست دارد، از بعضى جهادها کم تر نیست: ... وَ یُؤْثِروُنَ عَلى أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ... .1 بنابراین، ما نباید تعجب کنیم از این که چرا کمک به برادران ایمانى ثواب شهادت در جنگ بدر و احد را دارد; زیرا اگر ارزش یابى دقیقى از فداکارى و گذشتى که فرد انجام داده است به عمل آوریم، متوجه خواهیم شد که ارزش کار او کم تر از ایثار و از خودگذشتگى شهداى جنگ هاى بدر و اُحد نیست. علاوه بر آن، مسأله تفضلات الهى، فوقِ اجر و ثوابى است که شخص استحقاق پیدا مى کند. خداوند براى بعضى اعمال، چندین برابر پاداش قرار داده است: وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ;2 و مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها... .3 بنابراین، تحقق تعبیراتى که در این گونه روایات آمده است بستگى به شرایط خاصى دارد. حضرت امام رضا(علیه السلام)در حدیث مشهور سلسلة الذهب، خطاب به مردم نیشابور مى فرمایند: کَلِمةُ لا اِلهَ اِلّا اللّه حِصْنى فَمَن دَخَلَ حِصنى أمِنَ مِن عَذابى ... بِشروطِها وَ اَنا مِن شُروطِها.4 آرى، کلمه «لا اله الا الله» چنین توانى دارد که انسان را از عذاب الهى حفظ کند، اما به شرطها و شروطها. داشتن ولایت اهل بیت(علیهم السلام)، یکى از شروط تأثیر این کلمه است. به عبارت دیگر، آن کلمه چنین اقتضایى دارد، اما به طور مطلق عمل نمى کند، بلکه شرایطى دارد. این گونه مسایل در امور طبیعى هم مصداق دارد; مثلا درست است که آتش مى سوزاند، اما نه هر چیزى را و نه در هر شرایطى; باید جسم قابل احتراقى باشد، اکسیژن در محیط وجود داشته باشد و ... . پس اگر گفتند فعلى چنین تأثیرى دارد، معنایش این نیست که به طور مطلق داراى چنین تأثیرى است، بلکه مى تواند در شرایط خاصى، چنین اثرى داشته باشد.
1. حشر (59)، 9.
2. بقره (2)، 261.
3. انعام (6)، 160.
4. بحارالانوار، ج 49، باب 11، روایت 4.