سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر آوندى بدانچه در آن نهند تنگ شود جز آوند دانش که هر چه در آن نهند فراختر گردد . [نهج البلاغه]
طریق
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» بالا‌ترین لذت‌ها احساس رضایت خدا است

مناجات الشاکین: دومین مناجات از مناجات خمسه عشر مناجات الشاکین است یعنی کسانی که نزد خدا شکایت می‌کنند. البته این شکایت از امور مادی و دنیوی یا ظلم‌هایی که در دنیا به ایشان می‌شود نیست. شکایت‌ها از مشکلاتی است که در راه انجام وظایف، تعبد به خدا و در راه رسیدن به کمال انسان وجود دارد. در این مناجات محور این شکایت‌ها سه چیز است؛ نفس، شیطان و قلبی که سیاه و سخت باشد. این مناجات با این جمله شروع می‌شود: «الهی الیک اشکو نفسا بالسوء اماره» شکایت از نفس اماره است.

نفس اماره

در قرآن هم از زبان حضرت یوسف(ع) این اصطلاح به کار رفته است که «و ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی؛» اصطلاح «نفس اماره» از همین‌جا گرفته شده است. اماره صیغه‌ی مبالغه از امر است یعنی نفسی که بسیار امر می‌کند، امر به کار بد. اجمالا می‌دانیم عاملی درون ما هست که همواره ما را به کارهای بد دعوت می‌کند اما باید بدانیم رابطه‌اش با قلب و عقل چیست؟ عمیق‌تر این که اصلا خدا چرا چنین قوه‌ای را درون ما قرار داده است و چطور می‌شود با آن مبارزه و از تاثیرات سوءش جلوگیری کرد؟ یک شیوه‌ی بحث این است که ما آیات را بررسی کنیم و ببینم موارد استعمال نفس کجاست؟ یک راه هم بحث‌های عقلی و بحث‌های علم النفس است که آن هم راه خودش را دارد. اما بالاخره باید دانست این نفس چیست؟ چه طور امر به گناه می‌کند؟ این چه عاملی است که همه‌اش می‌گوید گناه کن؟

کدام نفس

از آن وقتی که خودمان را شناختیم یادمان هست که گرسنه و تشنه، یا شاد و ناراحت می‌شدیم. این حالاتی که برای ما پیدا می‌شد چیزهایی بود که تحت اختیارمان نبود. من نبودم که به اختیار خودم، خودم را گرسنه یا تشنه می‌کردم؛ یا غضب و شهوت را در خودم ایجاد می‌کردم. من نیازی را احساس می‌کردم و در اثر آن برانگیخته می‌شدم که کاری را انجام بدهم. آن وقت که ما گرسنه می‌شدیم، میل داشتیم اطاعت خدا کنیم؟ یا میل داشتیم دشمنی با خدا کنیم؟ یا هیچ کدام؟ گرسنه که می‌شدیم می‌خواستیم سیر بشویم ولی دیگر فکرش را نمی‌کردیم که این حلال است یا حرام است؟! فقط به فکر لذت بودیم. آن عاملی که باعث می‌شد که ما غذا بخوریم یا حرکت‌های دیگری انجام بدهیم تا روز آخری که زنده هستیم در ما هست. آیا خود این عامل می‌گوید چه بخور یا چه نخور، تا حلال باشد و حرام نباشد؟ چه چیز گناه و چه چیز ثواب دارد؟ نه، خود این عامل نمی‌گوید حتما برو گناه بکن، می‌گوید کاری بکن لذت داشته باشد، حلال شد حلال، نشد حرام. چقدر؟ تا آنجایی که بتوانی. اگر ده مرتبه هم گرسنه شدی و اشتها داری باز هم بخور! سایر نیازهای زندگی هم همین طور است. این عوامل، طبیعی است. این که چه وقتی اشتها داشته باشم بستگی به عوامل طبیعی دارد و در اختیار من نیست. رشد بدنی، شرایط محیط، آب و هوا، عوامل ارثی و... مقدمه می‌شود برای کارهای بعدی انسان. در همه‌ی این حالات عاملی درون من هست که می‌گوید این خواسته‌ها را ارضاء کن. این همان من یا «نفس» است. این خواسته‌هایی هم که هست خودبخود شر نیست، بالاخره خوردن در افطار و سحر هم هست، ثواب هم دارد، ارضاء غرائز دیگر هم بعضی اوقات مستحب یا حتی واجب است. خودش فی نفسه امر شری نیست.

عوامل شر

شر از آن جا پیدا می‌شود که خواسته‌های مختلفی که در وجود ما هست با هم تعارض پیدا می‌کند. اگر من نیرویم را صرف بخشی از اینها بکنم بخش دیگر محروم می‌ماند؛ این یک عامل شر است. عامل دیگر این است که اگر زیاد به ارضای غریزه‌ای بپردازند، نمی‌گذارد غرایز دیگر شکوفا بشود. همه‌ی غرایز ما در یک زمان شکوفا نمی‌شود. غریزه‌ی خوردن و آشامیدن از اول هست، بعد از چندی غریزه‌ی بازی پیدا می‌شود، بعد از بازی است که خواسته‌های دیگری در شخص بیدار می‌شود. بعضی خواسته‌های انسان هست که مقدماتی می‌خواهد تا شکوفا شود و در ابتدا همه آن را درک نمی‌کنند، انسان باید به یک حدی از بلوغ برسد. ارضای بعضی غریزه‌ها آن بلوغ‌های انسانی و عقلانی را به تاخیر می‌اندازد. ارضاء زیاد شهوات شکم و دامن مانع می‌شود از اینکه غرائز عالی‌تر و پاک‌تر در انسان رشد کند و شکوفا شود. به علاوه، هر چه قدر انسان بیش‌تر به غرایزش پاسخ مثبت بدهد حریص‌تر و علاقه‌اش بیش‌تر می‌شود. فرض کنید انسان دلش می‌خواهد به منظره‌ی زیبایی نگاه کند، دفعه‌ی اول نگاه می‌کند لذتی می‌برد ولی برای دفعه‌ی دوم خیلی حریص‌تر است که نگاه کند، بار سوم باز حریص‌تر؛ به جایی می‌رسد که دیگر معتاد می‌شود، نمی‌تواند نگاه نکند! کار به جایی می‌رسد که آن خواسته‌های عالی‌تری که برای انسان‌های بالغ‌تر هست؛ یعنی بلوغ عقلی و انسانی (نه بلوغ حیوانی) شکوفا نمی‌شود. در صورتی که انسان آفریده شده است برای این که آن‌ها رشد کند.

لذت دانی، لذت عالی

بعضی می‌گویند این «نفس اماره» که شما می‌گویید می‌خواهد گناه کند، خب، خواسته‌ی خودش است، یک نیاز است!اماره بودن به سوء از آن جهت است که در ابتدا خواسته‌هایی مشترک بین انسان و حیوان است و اینها تحت اختیار انسان هم نیست. این طور نیست که خود وجود این احساس بد باشد یا به طور کلی ارضائش بد باشد. خدا چیزی را لغو نیافریده است. اگر لذت فی حد نفسه بد بود، خدا این قدر به انسان وعده نمی‌داد که روز قیامت در بهشت چه لذت‌هایی داری. یک لذت از آن جهت بد است که مانع لذت‌های عالی‌تر شود. این سوئی که نفس به آن امر می‌کند آن مواردی است که انسان را از خیرات بیش‌تری محروم می‌کند. این «اماره بالسوء» است یعنی می‌گوید یک کارهایی بکن، چون لذت دارد. من اجابت می‌کنم اما توجه ندارم به اینکه من را از لذت‌های بالاتری محروم خواهد کرد.

رضایت محبوب

از آن طرف انسان‌ها به جایی می‌رسند که بالاترین لذتشان این است که احساس کنند خدا از ایشان راضی است. در روابط عاطفی بین اشخاص هم گاهی عاشق طوری می‌شود که جز رضای محبوبش چیزی برایش لذت ندارد. یک نگاه رضایت‌آمیز محبوبش از همه چیز برایش ارزشمندتر است. «و رضوان من ا... اکبر» امام سجاد(ع) می‌فرماید: خدایا اگر رضایت تو در این باشد که بدن من تکه تکه شود و در آتش بسوزد؛ رضای تو برای من لذیذتر است. یک اشکال خواسته‌های مشترک بین انسان و حیوان این است که مرز ناشناسند، می‌گوید: چیزی بخورم سیر بشوم، حلال یا حرام فرقی نمی‌کند! و نتیجه این می‌شود که انسان را از درک لذت‌های بالاتری مثل لذت از رضایت الهی محروم می‌کنند.

ادب عبودیت

نکته‌ای دیگر را هم به آن اضافه کنید! قرآن کریم آیه‌ای دارد که «ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئه فمن نفسک.» مضمونی هم در روایتی قدسی است از حضرت هادی(ع) که می‌فرماید: قال الله تعالی: «انا اولی بحسناتک منک و انت اولی بسیئاتک منی؛» کارهایی که تو انجام می‌دهی، قدرت تو نیست، قدرتی است که من به تو دادم. اگر ضرر داشت و گناه کردی، از ناحیه‌ی انتخاب غلط خودت است. ادب عبودیت هم این است که آدم همیشه خوبی‌ها را به خدا نسبت بدهد و بدی‌ها را به خودش. این دو مطلب را ضمیمه کنید به این که نفس خواسته‌هایی دارد که این خواسته‌ها مرز نمی‌شناسد یا مفاسدی دارد که مزاحم با خواسته‌های دیگر می‌شود و جلوی رشد عقل و کمالات دیگر معنوی را می‌گیرد. وقتی به این‌ها توجه کردیم شما هرچه بدی و گناه ببینید، برگشتش به همین خواسته‌های نفسانی است و این که مفس اماره بالسوء است به همین معناست. با این مقدمه چند جمله از مناجات الشاکین را می‌خوانیم.

اوصاف نفس

الهی الیک اشکو نفسا بالسوء اماره،؛» معنی «اماره بالسوء» را عرض کردیم. ابتدا همین تحریک نفس است یعنی آدم را هل می‌دهد به سوی کارهای سوء. صیغه‌ مبالغه هم از دو جهت توضیح دارد؛ یکی اینکه وقتی چیزی را می‌خواهد دست بردار نیست، یکی هم این که متعلقات امرش یکی و دو چیز نیست؛ مفاسد همه‌اش در یک خط نیستند. گناه شاخه‌های مختلفی دارد. به هر حال اگر من به نفس انقیاد پیدا کردم و به امرش گوش دادم؛ سریعا مرتکب گناه می‌شود. اما اگر مقاومت کردم عقب نشینی می‌کند.

«والی الخطیئه مبادره وبمعاصیک مولعه» حالا اگر یک بار گناه کردی، دست بردار نیست. هر باری که آدم به خواسته‌ی نفس پاسخ دهد خواهش نفس قوی‌تر می‌شود. این طور نیست که نفس ابتداء غضب خدا را بخواهد. نفس خواسته‌ی خودش را می‌خواهد، ولی وقتی این خواسته قوی شد دیگر آدم اعتنا نمی‌کند که این حلال است یا حرام. تسلیم خواسته‌های نفس که شد کم کم حریص می‌شود و عملا در معرض سخط الهی قرار می‌گیرد. «ولسخطک متعرضه» این نتیجه‌ی آن حریص شدن به گناه است.

«تسلک بی مسالک المهالک،» چنین موجودی که من را به سوء و معصیت دعوت می‌کند، مرا در معرض غضب و سخط خدا قرار می‌دهد، یک عاملی است که من را در راه هلاکت پیش می‌برد. نتیجه چه می‌شود؟ راه هلاکت نتیجه‌اش هلاکت است. اما به این هم اکتفا نمی‌شود؛ آن چنان به هلاکت می‌افتم که هیچ کس دلش به حال من نمی‌سوزد.

«وتجعلنی عندک اهونهالک؛» اگر آدم جایی لغزش پیدا کند و زمین بخورد اشخاصی هستند که دلشان می‌سوزد و در صدد معالجه برمی‌آیند اما این خطی که نفس پیش پای من می‌گذارد و من را با سرعت در این مسیر به حرکت در می‌آورد؛ انتهایش این است که آدم هلاک می‌شود و خدا هیچ اعتنایی هم به او ندارد؛ خوارترین هلاک شونده می‌شود. هلاک می‌شود آن هم با خواری و ذلت. این دعاها جنبه‌ی تربیتی و تعلیمی هم دارد؛ یعنی خواننده‌ای که متوجه می‌شود چه لغزشگاه‌ها و خطرهایی در مسیر زندگی‌اش هست هم بیش‌تر به آن توجه می‌کند، هم خودش در صدد علاج بر می‌آید و هم از خدا می‌خواهد که حفظش کند.

«کثیره العلل» علت اینجا یعنی مرض و بیماری. کثیره العلل یعنی عیب و علتش زیاد است.

«طویله الامل؛» با این همه عیب، آرزوهای دور و دراز هم دارد که به هیچ وجه قانع نمی‌شود.

«ان مسها الشر تجزع، وان مسها الخیر تمنع؛» این همان است که در قرآن ذکر شده: «ان الانسان خلق هلوعا * اذا مسه الشر جزوعا * و اذا مسه الخیر منوعا؛» این صفات را به نفس نسبت می‌دهد. اگر خیری به او برسد و چیزی موجب رضایت و شادی‌اش بشود، سعی می‌کند این خیر را به خودش اختصاص دهد. هر چه مال و ثروت بیش‌تری داشته باشد حریص‌تر می‌شود. اگر به سختی و بلایی مبتلا شود، هیچ صبر و طاقتی ندارد. داد و فریادش بلند می‌شود. از هر مختصر چیزی که ناراحتی ببیند هزار جور شکوه و شکایت می‌کند. «میاله الی اللعب واللهو،» این نفس میل شدیدی به بازی و سرگرمی دارد. شاید دیده باشید بعضی بچه‌ها را که از بازی کردن سیر نمی‌شوند. چند روز پیشتر در اخبار آمده بود: مردی در چین سه روز پشت سر هم بازی اینترنتی کرده تا همان جا جان داده است!

«مملوءه بالغفله والسهو؛» لازمه‌اش این است که وقتی انسان در یک چیزی متمرکز شد، از چیزهایی که مهم هست و باید در زندگی به آن‌ها توجه کند غفلت می‌کند.

«تسرع بی الی الحوبه، وتسوفنی بالتوبه؛» وقتی پای گناه در میان می‌آید من را هل می‌دهد و می‌گوید عجله کن، اما وقتی صحبت از توبه می‌شود، می‌گوید: نه! حالا دیر نمی‌شود. امروز باشد تا فردا ببینیم چه می‌شود! از اول سال، نه، از شب‌های قدر. انشاءا... محرم بیاید،...! پای توبه که می‌رسد تاخیر می‌اندازد؛ تسویف می‌کند اما صحبت گناه که می‌شود نمی‌گوید کمی صبر کن، می‌گوید سریع‌تر! در این قسمت حضرت سجاد(ع) به پیشگاه الهی عرض می‌کنند که خدایا از چنین موجودی پیش تو شکایت می‌کنم. یعنی باید توجه کنیم چنین عامل خطری در کمین ما هست و از خواسته‌های اصلی‌مان این باشد که خدا ما را از این خطرات حفظ کند.  منبع

 آنچه گذشت گزیده‌ای از سخنان آیه`‌ا... مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ 30/06/86 مطابق با نهم ماه مبارک رمضان 1428 ایراد شده‌است



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( یکشنبه 86/9/18 :: ساعت 7:50 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

علامه مصباح یزدی
ریشه تمام انحرافات از صدر اسلام تاکنون دلبستگی به دنیا است
علامه مصباح یزدی در دیدار جمعی از دانشجویان؛
فیلم دیده نشدهی عیادت عمار از عمار
برخی بستگان امام(ره) مانند 1400 سال قبل رفوزه شدند
آیت الله مصباح یزدی در مهدیه مشهد
آیت الله مصباح یزدی
زمینه ترقی و سقوط آدمی
علامه مصباح
آیت الله مصباح یزدی
باید خود را برای شبهات جدید فلسفی آماده کنیم
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 13
>> بازدید دیروز: 26
>> مجموع بازدیدها: 334070
» درباره من

طریق
حق جو
در این وبلاگ گزیده ای از نظرات آیت الله مصباح یزدی به صورت لینک منعکس می گردد.

» پیوندهای روزانه

پایگاه اطلاع رسانی آثار علامه مصباح یزدی [4]
فهرست کتب علامه مصباح یزدی [152]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
صمیمیت؛ محور ارتباط مؤمنین بارش رحمت در سایه محبت دو مؤمن .
» آرشیو مطالب
سال 85
بحث مشروعیت و مقبولیت
در باب ولایت فقیه
دوستان واقعی اهل بیت
محاسبه نفس
نگاه مؤمن به دنیا
نشانه هاى ایمان
دین و جهل دینی
ثمرات استقامت
شرط نجات بخش
خوف و رجا
شادی
دام های شیطان
چند کاستی اخلاقی
پاداشهایی بزرگ
شیعه از منظر امام صادق
گناه مغفور و نیکی مقبول
تبلیغات
سخنرانیها
مطالب متنوع
سال 87
سال 88
سال 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
پاییز 93
زمستان 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری