اشاره: آن چه در ذیل میخوانید، گزیدهای از سخنان آیتا... مصباح یزدی در جمع نیروی دریایی سپاه پاسداران است که مورخ 5/9/86 در مشهد مقدس بیان شده است.
یکی از نهادهایی که برای زندگی اصیل اجتماعی ضرورت دارد، نهاد دفاع است. اصل این نهاد در همه جوامع بشری وجود دارد؛ اما کیفیتش تفاوت میکند. بعضی از کشورها مانند سوئیس، ارتش رسمی و ثابتی ندارند و افراد موظفند در طول سال چند روز را به تمرینهای نظامی اختصاص دهند، ولی سایر کشورها کمابیش ارتش منظم و ثابت دارند. دفاعهایی که در دنیا تحقق پیدا میکند، همه در برابر تهاجم دشمنانی است که منافع مادی جامعه را تهدید میکنند؛ حداکثر این است که به منافع سیاسی و اقتصادیشان هم آسیب بزند. اما کشوری را سراغ نداریم که ارتشی برای دفاع از ارزشهای حاکم بر جامعه داشته باشد. پیامبران وقتی حکومتی تشکیل میدادند، مهمترین چیزی را که لازم میدانستند از آن دفاع شود، ارزشها و فرهنگ دینی بود.
دفاع در نظام اسلامی چگونه است؟ آیا دولت اسلامی افرادی را برای تشکیل نیروی دفاعی کشور استخدام میکند؟ در اسلام، ارتش ثابتی نداریم که کارمند و حقوق بگیر باشند و از اسلام دفاع کنند. همانطور که نماز خواندن واجب است، دفاع از کشور اسلامی هم وظیفهای شرعی محسوب میشود و کسی برای ادای آن پول نمیگیرد. در کنار نماز، روزه، حج و... ، جهاد هم تکلیف واجب است. هر مسلمانی باید در شرایط خاص آن را انجام دهد و نه تنها نباید برای این مزد بگیرد، بلکه در صورت نیاز، باید پول هم خرج کند: «وجاهدوا بأموالکم و ا‡نفسکم فی سبیلالله». پس در اصل نظام اسلامی، دستگاه دفاعی بهگونهای که کارمندانی حقوق بگیر در آن مشغول باشند، وجود ندارد. البته زندگیشان باید از بیتالمال تأمین شود؛ اما اگر تمکن داشته باشند، خودشان باید خرج کنند.
تشکیل ارتش بیست میلیونی به فرمان امام (ره) هم برگرفته از دستور اسلامی جهاد و ضرورت آمادگی مسلمانان برای دفاع از کیان اسلامی است. در جامعه اسلامی برخلاف جوامع دیگر، همه افراد باید آماده دفاع باشند. همچنین وظیفه قوای نظامی در آن، به تأمین امنیت مالی و جانی منحصر نمیشود، بلکه مهمترین وظیفه، دفاع از دین است. اگر دشمن بخواهد دین مردم را بگیرد، دفاع از دین آنها بر هر دفاعی برتری دارد و حتی در صورت نیاز باید جانها و اموال و اقتصاد مملکت هم فدا شود. یعنی در نظام اسلامی اول باید از دین دفاع کرد و بعد نوبت به مال و جان و زمین میرسد. این، ویژگی اختصاصی نظام دفاعی اسلام است.
انقلاب، بسیاری از ارزشهای اسلامی را زنده کرد. به برکت قیام امام(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی، مسائل بسیاری را از اسلام یاد گرفتیم و مقداری از آنها را هم عمل کردیم. مسؤولان را خود مردم بر سرکار میآورند. اگر ما سست شویم، آنها سستی میکنند. وقتی با لطف خدای متعال، حقایقی مطرح و برکاتی از آن ظاهر میشود، باید دقت کنیم از بین نرود و تحریف نشود. تحریفهایی که در ادیان اتفاق افتاده، کم کم پیدا شده است. امروزه تثلیث، رکن اول دین مسیحیت محسوب میشود! آیا در اصل دین مسیحیت، چنین چیزی بوده است؟! بعد از مدتها از زمان حضرت عیسی (ع) شخصی به نام پولس آمد و افکار شرکآمیز را با مسیحیت آمیخت تا پذیرش آن برای مشرکین آسان شود! الان در بسیاری از آیینهای بتپرستی هم این تثلیث به نحوی وجود دارد. در قانون اسلام، پیغمبر از طرف خدا برای خودش جانشین تعیین کرد؛ اما هفتاد روز بعد مردم فراموش کردند! هنوز پیغمبر دفن نشده بود که برای او جانشین تعیین کردند! اینها عبرت است تا ما تصور نکنیم وقتی حقیقتی ثابت شد، دیگر همیشه ثابت میماند.
بسیج امر جدیدی نیست؛ بلکه همان مسلمانی واقعی است. بسیجیهای خالص دقیقاً همان چیزهایی را میگویند که اسلام گفته است. قرآن میفرماید: «اولئک هم الصادقون». مؤمنان زیاد هستند.اما یک عدهشان راست میگویند: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه». همه راست نمیگویند، من چیزهایی میگویم که عملم آنها را تصدیق نمیکند. بسیجی بنا را بر صداقت گذاشته است. میگوید من وقتی به ولایت فقیه معتقدم، پایش میایستم. دیگری هم میگوید به ولایت فقیه معتقدم، اما برای مصلحت روزگار میگوید! ما میگوییم اعتبار قانون اساسی به ولی فقیه است؛ اما او میگوید ولی فقیه چون در قانون اساسی آمده، من قبول دارم! بسیجی کسی است که میگوید: من به خودم متکی نیستم، به قدرتهای خارجی و تکنولوژی هم تکیه ندارم؛ فقط به یاری خدا متکی هستم و وظیفهام را انجام میدهم، اگر بگویند جبهه، میگویم: چشم. اول جنگ چهجور بود؟! آقای بنی صدر که فرمانده کل قوا بود، اجازه نمیداد پاسدارها حتی سادهترین سلاح را داشته باشند! بسیجی میگوید: خدا یاری میکند و من به او متکی هستم. وقتی اطاعت امام لازم است و او فرمان میدهد جبهه را پر کن، میگویم: چشم. پس بسیجی، چیز تازهای نیست و احتیاج به تعریف ندارد. بسیجی کسی است که میگوید خدا و پیغمبر و امام راست گفتهاند و من مطیع هستم. اینها همان اسلام است و چیز اضافهای ندارد.
«یا ا‡یها الذین آمنوا آمنوا بالله و رسوله». خیلی جالب است. هیچ وقت شما شنیدهاید که بگویند ای ایرانیها، ایرانی باشید؟! قرآن میفرماید: ای کسانی که اهل ایمان هستید، ایمان داشته باشید! یعنی آن ایمانتان ادعایی است؛ بیایید راست بگویید. اگر واقعاً ایمان دارید، باید توکلتان به خدا باشد و از پیغمبر اطاعت کنید. اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، بعد از حرف پیغمبر خدا، چون و چرا کردن معنا ندارد.
معلوم نیست هر کس که میگوید بسیجی است، راست بگوید. باید در عمل ثابت کند که بسیجی است. یکی از شرایطش اطاعت از ولی فقیه است. باید ثابت کنیم که راست میگوییم. اگر فهمیدیم که اینجا خلاف نظر ولی فقیه است و او نهی کرده، آیا باز هم تفسیر یا قرائت جدید مطرح میکنیم؟! من روی این جمله تکیه میکنم؛ چون مهمترین رکنی است که باید ثابت کنیم راست میگوییم. خدا و پیغمبر را همه مسلمانها قبول دارند؛ اما فقط ماییم که در سایه ولایت فقیه به پیروزی رسیدیم و جامعه اسلامی تشکیل دادیم و الا کسانی که انقلاب کردهاند و زحمت کشیدهاند، کم نیستند. افغانستان را ببینید. سختیهایی که آنها کشیدند، از سختیهایی که ما در انقلابمان کشیدیم بیشتر بود؛ اما عاقبتشان چه شد؟ از زیر یوغ یک ابرقدرت در آمدند و رفتند زیر یوغ یک ابر قدرت دیگر با اقمارش! بعد از بیست سال مبارزه و فداکاری و تحمل مشکلات، تسلیم یک ابرقدرت کافر شدند و آبرو و حیثیت و همه چیزشان را دادند. چرا؟ کم مبارزه کردند؟! کم گروههای جهادی داشتند؟! آنها ولیفقیه نداشتند.
قدر نعمت ولایت فقیه را بدانیم. جدی باشیم و نگذاریم دشمنان این پایه را سست کنند. امروز در داخل کشور توطئههای عجیبی با پشتیبانی خارجی انجام میگیرد تا اعتقاد به ولایت فقیه را سست کنند. هوشیاری برای بسیجی، شرط اول است. متوجه باشیم خطر از کجاست و کجا را تهدید میکند. اگر بخواهیم شکر نعمتهایی را ادا کنیم که خدا به ما داده و همهاش به برکت ولایت فقیه - یعنی نایب امام زمان(عج-) نصیب ما شده است، با خودمان عهد کنیم که راست بگوییم، ظاهرمان با باطنمان هماهنگ باشد. در ظاهر تسبیح دست نگیریم و ذکر بگوییم و در باطن دلمان با شیطان باشد و مشغول شیطنت! در ظاهر نیاییم از بسیجی تعریف کنیم و در باطن با گروههای سیاسی بند و بست داشته باشیم و موقع را‡یدادن یک جور دیگر باشیم. بنا بگذاریم که راست بگوییم و آنچه را میگوییم باور و عمل کنیم.
بلاهایی که بر سر مسلمانها آمده، یا در اثر نادانی و فریب خوردن از دشمن بوده یا در اثر دورویی و نفاق. الحمدلله مردهایی در جامعه ما هستند که از اول تا آخر عمرشان پای حرفشان ایستادهاند. این مردها ممکن است یک جوان سیزده ساله و یا یک پیر مرد هشتاد ساله باشد. مرد هستند؛ پای حرفی که میزنند میایستند و هر روز به یک رنگی در نمیآیند. آنچه باعث پیروزی شده، این مردانگی و ثبات قدم است. اگر ما استقامت داشته باشیم، فرشتگان خدا هم به کمک ما میآیند: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه»؛ آنهایی که گفتند ما بنده خداییم و در این راه استقامت کردند، فرشتگان بر آنها نازل میشوند، بشارتشان میدهند و تقویتشان میکنند. این فرمول را یاد بگیریم: راست بگوییم، هوشیار باشیم، فریب نخوریم و پای ادعایمان بایستیم. در این صورت، دنیا و آخرتمان تأمین است. اگر هر کدام از اینها ضعف پیدا کند، به همان اندازه شکست میخوریم. منبع