در سخنرانی آیتا... مصباح یزدی مطرح شد:
مهم ترین بایسته های یک روحانی شایسته
اشاره: آن چه میخوانید، گزیدهای از سخنان آیها... مصباح در همایش بزرگداشت روز معلم است که در تاریخ 16/2/87 بیان شده است.
وظیفه عالم دینی به درس و بحث منحصر نمیشود؛ بلکه وظایف دیگری هم دارد. عالمان حقیقی هستند که میدانند ارزشهای دینی را چگونه باید در جامعه محقق کرد. رسیدگی به مشکلات اجتماعی، مبارزه با ظلم و حمایت از مظلوم یکی از وظایف خاص علما است و شهید مطهری از افراد ممتازی بودند که در این زمینه سهم وافری داشتند. شهید مطهری افزون بر جامعیت در علوم اسلامی، سه ویژگی ممتاز داشت. نخستین ویژگی، درک شرایط زمان و نیازهای جامعه بود. ویژگی دیگر ایشان، آشنایی با مسایل اجتماعی- سیاسی کشور و جهان بود.
ویژگی دیگر که کمتر به آن توجه شده، بعد معنوی و اخلاقی و اخلاص ایشان است. اگر برنامههای خودسازی و معنوی ایشان نبود، در کارهای دیگرش هم توفیق پیدا نمیکرد. همان طور که میدانید، بزرگترین مانع پیشرفت در فعالیتهای دینی، فرهنگی و اجتماعی، کاستیهای اخلاقی است. تعلق به زخارف دنیا، هر شیر ژیان را به روباهی پست تبدیل میکند و کارآیی را از بزرگان میگیرد. خدای متعال به ایشان توفیق داده بود که در سایهِ اساتید بزرگواری تربیت شود و دوستانی خوب و یارانی همراه داشته باشد. از آثارش میشود کمابیش کشف کرد که از محضر اساتید خود چه استفادههای اخلاقی کرده و لیاقت یافته که خدای متعال به او عنایت خاص بفرماید و در این مسیر به آرزوی خود یعنی شهادت در راه خدا برسد. این ویژگیهای سهگانه، افزون بر ابعاد علمی ایشان است.
بنده علاقه دارم بر دو سه نکته اخیر بیشتر تکیه کنم تا شاید خود گوینده هم بهرهای از این فضایل ببرد. از بزرگترین کمبودهای ما در حوزههای علمیه همین دو سه چیز است. بسیاری از تلاشهای حوزوی ما بدون اولویت سنجی است. گاهی شرایط خانوادگی، برخورد با یک دوست و چیزهایی از این قبیل مسیر زندگی ما را تعیین میکند، بدون این که اولویتها را در نظر بگیریم. جا دارد همه ما از ویژگی اولویت سنجی استاد شهید بهره گیریم و در هر رده و دورانی از عمر و تحقیق، بکوشیم اولویتها را در کار شناسایی کنیم. یعنی چنان شویم که اگر سعادت تشرف خدمت ولی عصر عجل ا... تعالی فرجهالشریف نصیب ما میشد و به ما میفرمودند: چرا فلان کار را کردی؟ دلیل روشنی داشته باشیم. شاید انسان بتواند رفتارش را برای دیگران به گونهای توجیه و ظاهرسازی کند؛ اما خدمت امام معصوم که از درون او آگاه است، نمیشود سرهم بندی کرد. آنجا باید جوابی داد که قابل قبول باشد. تلاش برای اینکه آدمی اولویت کارش را بشناسد و بداند چه وظیفهای بر دوشش قرار دارد، خود یک عبادت است.
یکی دیگر از کمبودهایی که در حوزهها داریم - البته بعد از نهضت حضرت امام رضوان ا... علیه و بخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی این کاستی تا حدود زیادی برطرف شده - این است که آشنایی کافی با شرایط زمان نداریم و این باعث میشود در خیلی جاها قضاوتمان درست نباشد و احیانا کسانی بتوانند ما را فریب دهند؛ یعنی به راهی بکشانند که ظاهرش خدایی اما باطنش شیطانی باشد. کسانی که یک آگاهی از تاریخ فعالیتهای علمای شیعه در طول تاریخ داشته باشند، به نمونههایی برخورد کردهاند که گاهی افرادی با تقوا و دارای حسن نیت، به دلیل ناآگاهی از اوضاع زمان، مورد سوء استفاده دشمنان واقع شدهاند. مانند کاسبی که نماز اول وقتش ترک نمیشود و مسائل حلال و حرام کسبش را هم بلد است، اما سرش را کلاه میگذارند. این کاسب در کار اقتصاد فریب میخورد؛ اما آن عالم در کار دین فریب میخورد. برای اینکه بتوانیم وظیفه خودمان را در اجتماع انجام دهیم، بهعنوان مقدمه واجب باید آگاهی کسب کنیم. یک عالم دینی وظیفه دارد بفهمد که چهکار کند تا فریب نخورد و طعمهای در دست دشمنان دین و دنیا پرستان نشود. خوشبختانه بعد از انقلاب شرایطی پیش آمده که خواه نا خواه اکثریت روحانیان از مسایل زمان آگاهی دارند. اما همه جا به قدر نصاب نیست و هنوز گوشه و کنار کسانی پیدا میشوند که گاهی در اثر ضعف آگاهی رفتارهایی انجام میدهند که به نفع دین نیست.
مساله دیگر که شاید از همه اینها مهمتر باشد، تهذیب اخلاق است. اگر انگیزه ما الهی نباشد، خواه ناخواه به زیان دین تمام خواهد شد. انسان در صورتی میتواند نیتش را خالص کند که خودسازی کرده و خودش را از آلودگیها و دنیازدگیها رهانیده باشد. در روایت است که گله گوسفندی را فرض کنید که چوپانش رفته است و دو تا گرگ از دو طرف به آن حمله کردهاند. خاصیت گرگ این است که وقتی حمله میکند، ابتدا میکُشد و بعد یکی دو تا را می خورد. میفرماید اگر دو تا گرگ گرسنه از دو طرف به گله گوسفندی حمله کنند که چوپان ندارد، ضرری که این دو گرگ به گله گوسفند میزنند، از ضرر حب مال و ریاست در دین مسلمان بیشتر نیست. بنابراین باید به هوش باشیم و بدانیم که این دشمنان خطرناک در کمین همه ما هستند. غیر از حضرات معصومین علیهمالسلام و پیروان راستین آنها چه کسی یافت میشود که به کلی از این علاقهها رها شده باشد؟! بسیار مشکل است. حالا ممکن است کسانی با تمرین زهد و قناعت و کنارهگیری از مسائل مالی دنیا یک مقداری خودشان را از مال پرستی راحت کرده باشند؛ اما حب مقام آنچنان در اعماق قلب آدمی نفوذ میکند که خودش هم متوجه نمیشود! به عبارت دیگر، ماری خفته در اعماق دل انسان است که تا زهرش را نریزد رها نمیکند و اگر آدم قصد مبارزه جدی با اینها را نداشته باشد، از شرشان رها نخواهد شد. اگر این دو تا در عمق دل انسان باشد، روزی کار دست او میدهد. اغلب ضررهایی که به اسلام و تشیع وارد آمده، از همین دو تا سر چشمه گرفته است. بنابراین ما باید غیر از اهتمام به درس خواندن و تحقیق و جامعیت علمی، این نکات را از امثال علامه شهید مطهری رضوانا... علیه یاد بگیریم و بیشتر به آنها اهمیت دهیم و به کار ببندیم. تا انشاءا... خدای متعال به ما هم توفیق بدهد که قدمی در راه صالحین برداریم. منبع