سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه دانشی را پنهان کند، گویی نادان است . [امام علی علیه السلام]
طریق
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مردم سالاری؛ گفتمان فعال

در سخنرانی آیت‌ا... مصباح یزدی مطرح شد
مردم سالاری؛ گفتمان فعال

اشاره: آن‌چه در ذیل میآید، گزیده‌ای از سخنان آیت‌ا... مصباح یزدی در همایش مردم‌سالا‌ری دینی است که در تاریخ 1/12/1387 بیان شده است.

در میان واژگانی که از فرهنگ‌های دیگر وارد فرهنگ ما می‌شوند. گاهی، یک واژه، تعریف کاملاً مشخصی دارد و در محافل علمی و فلسفی مربوط با این تعریف شناخته و پذیرفته شده است. در این‌جا ما باید موضع قاطعی بگیریم؛ بگوییم این مفهوم با مفاهیم ارزشی ما سازگار است یا نیست. اگر سازگار است وجه سازگاری آن را بیان کنیم و اگر نیست، صریح موضع‌گیری کنیم و بگوییم این مردود است و ما آن‌را به‌طور کلی نمی‌پذیریم. ولی گاهی با مفاهیمی مواجه می‌شویم که تعریف دقیقی ندارند و حتی در محافل مختلف غربی هم با اصطلاحات و تعبیرات مختلف یا تعریف‌های مختلف تبیین می‌شود و در یک کلمه خود آن‌ها هم اختلاف دارند. در این‌جا نباید به‌طور مطلق موافقت یا مخالفت کنیم؛ چون تعریف مشخصی ندارد. باید بسنجیم و ببینیم کدام یک از این مفاهیم با مفاهیم ارزشی ما سازگارتر است؛ بگوییم ما این مفهوم را با این تعریف می‌توانیم بپذیریم؛ ولی اگر تعاریفی با ارزش‌های اصیل ما ناسازگار باشد نمی‌پذیریم. این یک قاعده کلی عقلایی است.

اما در مقام عمل با یک سلسه مفاهیمی مواجه می‌شویم که در فرهنگ غربی به‌صورت ارزش‌های خیلی متعالی و گاهی مطلق پذیرفته می‌شود. آن‌قدر این مفاهیم مورد قبول و تأکید آن‌ها است که در مقام تعامل، بحث و گفت‌وگو با آن‌ها نمی‌توانیم صریح بگوییم ما این‌ها را قبول نداریم زیرا مخالفت با این‌ها به معنای بستن باب گفت‌وگو است. در چنین مواردی معمولاً موضع‌گیری‌ها منفعلانه است. برای مثال، از همان زمانی‌که اعلامیه حقوق بشر مطرح شد وحی منزل تلقی می‌شد و عنوان حقوق بشر مانند پتکی بود که بر مغز مخالفان کوبیده می‌شد! کسی جرا‡ت نداشت، که در مقابل این‌ها بایستد وگرنه می‌گفتند شما مرتجع و عقب افتاده هستید، نمی‌خواهید ترقی کنید،‌ اهل تعصب هستید و... اصلاً باب بحث و گفت‌وگو بسته می‌شد. درنتیجه از همان وقتی که مطرح شد، موضع اغلب صاحب‌نظران اسلامی در برابر آن، انفعالی بود. معمولاً نویسندگانی که در این زمینه‌ها قلم می‌زدند، می‌گفتند:‌ این همان حر‌ف‌هایی است که اسلام می‌گوید، و چیز تازه‌ای نیست. حتی بعضی‌ها شاید گفتند شما این‌ها را از اسلام گرفتید، اسلام طرفدار حقوق بشر است و ما قبل از شما معتقد به حقوق بشر بودیم. و همین‌طور به کلی این اعلامیه حقوق بشر را پذیرفتند و برای این‌که به ارتجاع و عقب‌افتادگی و تعصب متهم نشوند گفتند: این‌ها کاملاً درست است و ما خودمان هم این‌ها را می‌گوییم و از شما جلو هستیم! این یک موضع انفعالی بود. چون ما در مقابل یک ارزش پذیرفته شده جهانی توان مقابله نداشتیم، تصور می‌شد یا باید مخالفت کنیم و بگوییم این‌ها را قبول نداریم و ما را از حوزه تمدن خارج بدانند، یا باید بپذیریم و بگوییم ما جلوتر از شما همین حرف‌ها را می‌گفتیم!

در این زمینه‌ها افراط و تفریط‌هایی وجود دارد و گاهی هم یک موضع انفعالی زشتی گرفته می‌شود. ما به عنوان صاحب نظران اسلامی نباید این قدر شخصیت خودمان را ناچیز بدانیم که وقتی چند نفر براساس اهداف و اغراضی، چیزی را تهیه کردند، دربست بگوییم قبول است و ما هم همین‌ها را می‌گوییم. بلکه باید حق اظهارنظر برای خودمان قائل شویم. اعلامیه مذکور، وحی منزل که نیست. شما آن‌هایی را که وحی منزل است رد می‌کنید؛ چطور در مقابل اعلامیه‌ای که چند نفر نشسته و درست کرده‌اند،‌ این طور باید تسلیم باشید و جرا‡ت حرف زدن نداشته باشید؟!

سؤالی در این‌جا مطرح می‌شود که اصولاً در مقام مواجهه با چنین مفاهیمی که یک نوع قبول عام - هرچند در بخشی از جهان- پیدا می‌کند، چطور برخورد کنیم؟ و روش اسلام در این زمینه چیست؟ اگر ما بتوانیم در این‌باره یک اصل به دست بیاوریم،‌ آن وقت می‌توانیم جواب بعضی از سؤالات در این زمینه‌ها را روشن‌تر بدهیم.

در همین راستا این سؤال مطرح می‌شود که دموکراسی اسلامی چه مقوله‌ای است؟ و کسانی که آن را مطرح کرده‌اند چه انگیزه‌ای داشته‌اند؟ در هیچ جای قرآن و روایات، کلمه دموکراسی نداریم. یک مفهوم غربی است. البته قبل از اسلام در مغرب زمین وجود داشته؛ اما در فرهنگ فلسفی و سیاسی ما چنین چیزی نبوده است. وقتی لازم شد در این زمینه کار کنیم، گفتیم ما مردم‌سالاری دینی و دموکراسی اسلامی داریم. آیا این از آن قبیل انفعال است یا گفتمانی فعال؟

آیا بهتر بود که از اول بگوییم آقا این دموکراسی شما معنایش این است که احکام خدا را زیر پا بگذاریم و با اسلام نمی‌سازد. یا بهتر همین بود که گفتیم دموکراسی اسلامی و مردم‌سالاری دینی داریم؟‌ اصولاً در موارد اختلاف با دیگران، بهتر است که صاف و صریح از اول بگوییم آقا شما یک طرف ما هم یک طرف، یا سعی کنیم تفاهم داشته باشیم و یک جهت مشترک پیدا کنیم؟ استراتژی ما در مقام مقابله با این‌ها چه باید باشد؟ به نظر می‌آید اگر چیزی اشکالی دارد، ولو در یک جزء یا بخش آن، می‌توان گفت من مجموع را قبول ندارم به خاطر بعضی از اجزایش. اما از نظر روش برخورد و روش بحث آیا این بهتر است؟ یا نه بگوییم ما این مجموعه را قبول داریم به این شرط و با این توضیح؟ تا باب بحث و تفاهم باز بماند؟ ما در قرآن کریم داریم: “لکم دینکم ولی‌ دین”. اما آیا این یک استراتژی کلی و قابل اجرا در همه جا است یا مربوط به یک مورد خاصی بوده است؟

اسلام در مقام این نیست که در یک چارچوبه محصور بماند یا به روی دیگران شمشیر بکشد و بگوید شما یک طرف، من هم یک طرف، و با شما هیچ بحثی ندارم. اسلام آمده تا دیگران را هدایت کند، اسلام تا قیامت باید هدایتگر همه انسان‌ها باشد. آن وقت اگر باب مذاکره و بحث را مسدود و طوری برخورد کند که طرف اصلاً حاضر نشود با او صحبت کند، چگونه می‌تواند رسالت خودش را به انجام برساند؟

پس “لکم دینکم ولی دین” برای موارد خاصی است؛ مثلاً طرف متعصب است و هیچ حاضر نیست حق را بپذیرد. “سواء علیهم ا‡نذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون”. اما در غیر این مورد، خود قرآن را ببینید چگونه برخورد می‌کند. می‌دانید که اسلام راجع به تثلیث مسیحیت خیلی حساسیت نشان داده است و تعبیراتی عجیب دارد. درباره هیچ موضوعی چنین تعبیراتی را به کار نبرده است. مثلاً می‌فرماید: اعتقاد به فرزند برای خدا آن قدر زشت و خطرناک است که جا دارد آسمان‌ها از هم بشکافد، کوه‌ها فرو بریزد، زمین بشکافد و...،‌ در عین حال با این که اعتقاد آن‌ها شرک آمیز و این قدر خطرناک است، هیچ گاه نگفت شما با مسیحیان بحث نکنید؛ برعکس می‌گوید به سبک دیگری وارد شوید. شما جهات مشترک دارید و روی آن‌ها تکیه کنید: “تعالوا الی‌ کلمه سواء بیننا و بینکم”.

روشی که اسلام عرضه می‌کند چنین روشی است و قطعاً انفعالی نیست. این طور نیست که پیغمبر آن‌وقت در موضع ضعف بود، این را گفت و بعد هم منسوخ شد. خیر، امروز هم با اهل کتاب باید همین طور برخورد کنیم. اگر می‌خواهیم اسلام به دنیا معرفی شود منش ما باید این‌گونه باشد. وقتی با دیگران مواجه می‌شویم، باید جهات مشترک را پیدا کنیم و بکوشیم موارد اختلاف را در پرتو موارد اتفاق حل کنیم. اگر کسانی طالب حق باشند، راه برای شناختن حق باز می‌شود، اما اگر از اول یک قیافه متعصبانه به خود گرفتیم و گفتیم این است و جز این نیست، شما هم یا باید بپذیرید یا ما با شما کاری نداریم، هیچ وقت نمی‌توانیم رسالتمان را انجام دهیم. مسأله تثلیث و اعتقاد به فرزند برای خدا یک مسأله صرفاً نظری است و مستقیماً ربطی به عمل ندارد. ولی مسائل عملی هم هست. فرض کنید فلان چیز حلال یا حرام است، گوشت خوک بخورند یا نخورند، مشروبات الکلی استفاده بکنند یا نکنند و...، در مسائل نظری و عملی، وقتی طرف مخالف ما است، قدم اول این است که سعی کنیم به او بفهمانیم روش تو درست نیست؛ بعد اثبات کنیم که روش ما درست است. در این مقام چه باید بکنیم؟

تا آن‌جایی که اطلاعات بنده اجازه می‌دهد، در دو مورد است که ما باید براساس اصولی با خصم روی نقاط مشترک تأکید کنیم و از آن نقطه اتفاق به طرف حل اختلاف برویم. یکی جایی است که اعتقاد حق مشترکی بین ما و طرف وجود دارد. ما معتقدیم همه ادیان، اصلشان حق بوده و انحرافات بعدها پدید آمده است. همین‌جا بین پرانتز عرض می‌کنم بین فرقه‌ها و مذاهب یک دین هم همین کار را باید کرد. در بحث شیعه و سنی هم باید از نقاط اشتراکی شروع کنیم که می‌تواند راه را برای حل مسائل اختلافی باز کند. مورد دوم این است که در مقام بحث براساس اصلی که فرد مقابل، خودش پذیرفته است، مطلب باطلش را رد کنیم. یعنی تناقض بین عقاید او را برایش روشن کنیم حتی اگر آن اصل، خودش هم صحیح نباشد؛ یعنی بحث جدلی. این همان جدال احسن است و قرآن هم این کار را کرده است. بحث جدلی اگر برای هدف صحیحی باشد به نحوی که بتواند طرف را متوجه اشتباهش کند،‌ کار بسیار خوبی است. شاید اگر کسی تحقیق کند، راه سومی هم پیدا کند؛ اما من برخورد نکرده‌ام.

باتوجه به این مقدمه، ما در مقام مواجه شدن با مفاهیمی که از طرف فرهنگ‌های بیگانه عرضه می‌شود (مثل حقوق بشر یا دموکراسی) و به نظر ما مجموع و یا بخشی از آن فاسد است، می‌توانیم به یکی از این دو روش بحث کنیم. البته موضع انفعالی هم ممکن است ولی مردود است. اگر صرفاً موضع انفعالی باشد، لازمه‌اش افراط و تفریط است. موضع انفعالی این است که بگوییم بله! حقوق بشر همه‌اش درست است و اسلام هم قبل از شما گفته و خیلی بالاترش را هم گفته است! با این‌که یقین داریم بعضی‌هایش با اسلام نمی‌سازد. مثلاً طبق اعلامیه حقوق بشر، مطلق قوانین کیفری است با کرامت انسان سازگار نیست! اعدام، تازیانه زدن، دست بریدن و... همه این‌ها باید برداشته شود! اگر ما قرآن را قبول کنیم، نمی‌توانیم آن‌ها را قبول کنیم‌؛ یا باید قرآن را رد کنیم یا آن‌ها را.روش دیگر برخورد جدلی است، مانند این‌که بگوییم شما براساس همین مبانی خودتان باید بپذیرید که کار ما درست است، آیا اشکالی دارد؟ حضرت امام(ره) روز اول که از پاریس تشریف آوردند، گفتند حکومت شاه غیر قانونی بوده است، اگر مردم به پدرش هم را‡ی داده بودند،‌ به او را‡ی نداده‌اند؛ اگر پدران ما به او را‡ی داده‌اند ما را‡ی نمی‌دهیم. این برخورد حضرت امام(ره) چه شیوهِ بحث است؟ بالاخره سال‌ها این شخص بر اساس قانون اساسی حکومت می‌کرد و سلطنتش جزو متمم قانون اساسی بود. این غیر قانونی است یعنی چه؟ این براساس آن اصلی است که مورد قبول خصم است. می‌گوید شما معتقد هستید مردم باید مشروعیت حکومتی را اثبات کنند؛ یعنی همان مردم سالاری. این اصل مورد قبول خصم است و از آن برای ابطال را‡ی خودش استفاده می‌کنیم. شما قبول دارید که باید با را‡ی مردم اعتبار پیدا کنید؛ براساس همین اصل اگر ما گفتیم حکومت شما را نمی‌خواهیم، شما باید بروید چون براساس مبنای خودتان هم مشروعیت ندارید. این بحث جدلی است. اما این‌که ما مشروعیت حکومت‌مان را به چه می‌دانیم،‌ این را در جای خودش فرمود که براساس حکم خدا و ولایتی که از طرف خدای متعال دارم. حالا در مقام این نیست که اثبات ولایت فقیه بکند. فعلاً بحث این است که می‌خواهد حکومت شاه را نفی کند. راه ساده‌اش هم این است که براساس مبانی خودتان،‌ غیر قانونی هستید. وقتی طرف از میدان در رفت، ما با کسانی مواجه هستیم که می‌خواهند حقیقت را بفهمند. این‌جا باید سراغ برهان رفت. جدل فقط برای اسکات خصم است. اما حالا حق کدام است در یک مقام دیگر است.

در مثل اعلامیه حقوق بشر، اگر لفظی قابل چند جور تفسیر بود، باید بگوییم مقصودتان چیست؟ ما می‌توانیم برایش یک معنای صحیح در نظر بگیریم و قبول کنیم. بنده گمان می‌کنم پذیرفتن مردم سالاری دینی از این قبیل است. یعنی ما وقتی مواجه شدیم با این مطلب که در فرهنگ غربی، مردم‌سالاری یک بت است و انکار دموکراسی مساوی با بی‌منطقی تلقی می‌شود، باید بگوییم دموکراسی تعاریف مختلفی دارد، خود شما هم حرفتان با هم فرق دارد. در طول تاریخ هم تحولاتی در این مفهوم پیدا شده است. تا همین اواخر در بعضی از بخش‌های سوئیس زن‌ها حق را‡ی نداشتند و مخالف دموکراسی هم تلقی نمی‌شد. امروز رسیده به این‌جا که براساس تفسیر آمریکایی، دموکراسی آن است که گرایش‌های دینی در آن دخالت نداشته باشد و حتی اگر 99 درصد مردم به چیزی را‡ی بدهند که بر اساس اعتقادات دینی است، هیچ ارزشی ندارد! دموکراسی آن است که به کلی از ارزش‌های دینی فارغ باشد! به همین دلیل انتخابات الجزایر را زیرپا گذاشتند و انتخاب حماس را باطل کردند!

این تفسیر جدیدی است و هیچ اساس منطقی ندارد. آیا این با اسلام می‌سازد؟ آیا اسلام می‌گوید من چیزی را قبول دارم که آن نفی اسلام می‌کند! این تناقض نیست؟! پس ما چه بگوییم؟‌ باید بگوییم بله! دموکراسی را می‌شود پذیرفت در صورتی که یک اصولی داشته باشد. مگر در همه کشورهایی که الان انتخابات انجام می‌گیرد، طبق قانون اساسی نیست؟ خوب قانون اساسی چارچوبه‌ای است و در این چارچوبه انتخابات انجام می‌گیرد. اگر معنای دموکراسی این است که هیچ ضابطه‌ و چارچوبی نداشته باشد، با اسلامی که دارای قیود و شرایط است، نمی‌سازد. آن نفی شرایط است، این اثبات شرایط. آن نفی حدود است، این اثبات حدود است. اما اگر دموکراسی معنایش این است که لااقل نسبت به دین لابشرط باشد، یعنی اگر مردم مسلمان به اسلام را‡ی دادند معتبر باشد، باز ما قبول داریم. مردم را‡ی دادند به اسلام و بعد از این که را‡ی دادند، اسلام باید اجرا شود. این چه منافاتی با دموکراسی دارد؟ این جور دموکراسی می‌شود دموکراسی و مردم سالاری دینی. این قبول است. اما مردم اگر را‡ی دادند که اسلام باید به کلی تعطیل شود،‌ ما نمی‌توانیم بپذیریم. این یعنی اسلام بی‌اسلام. چطور کسی می‌تواند مسلمان باشد و به نفی اسلام را‡ی بدهد؟! این تناقض است و معنی ندارد.

پس در چنین موقعیتی وقتی ما بگوییم مردم سالاری دینی را قبول می‌کنیم، هم طرف خلع سلاح می‌شود و می‌گوید آن مردم سالاری که شما می‌گویید ما هم قبول داریم. از اول گفتیم را‡ی بدهید، مردم هم به جمهوری اسلامی را‡ی دادند. طرف خلع سلاح می‌شود. چون چیزی ندارد بگوید. اما اگر گفتند نخیر، باید را‡ی بدهند به چیزی که در آن اسلام نباشد و عامل اسلام، دخالتی در را‡ی دادن نداشته باشد، یا اگر به نفی اسلام را‡ی دادند، باید آن را‡ی معتبر باشد، ما نمی‌توانیم بپذیریم چون با مردم‌سالاری دینی در تضاد است.

منبع



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( سه شنبه 88/1/25 :: ساعت 10:22 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

علامه مصباح یزدی
ریشه تمام انحرافات از صدر اسلام تاکنون دلبستگی به دنیا است
علامه مصباح یزدی در دیدار جمعی از دانشجویان؛
فیلم دیده نشدهی عیادت عمار از عمار
برخی بستگان امام(ره) مانند 1400 سال قبل رفوزه شدند
آیت الله مصباح یزدی در مهدیه مشهد
آیت الله مصباح یزدی
زمینه ترقی و سقوط آدمی
علامه مصباح
آیت الله مصباح یزدی
باید خود را برای شبهات جدید فلسفی آماده کنیم
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 91
>> بازدید دیروز: 42
>> مجموع بازدیدها: 333637
» درباره من

طریق
حق جو
در این وبلاگ گزیده ای از نظرات آیت الله مصباح یزدی به صورت لینک منعکس می گردد.

» پیوندهای روزانه

پایگاه اطلاع رسانی آثار علامه مصباح یزدی [4]
فهرست کتب علامه مصباح یزدی [152]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
صمیمیت؛ محور ارتباط مؤمنین بارش رحمت در سایه محبت دو مؤمن .
» آرشیو مطالب
سال 85
بحث مشروعیت و مقبولیت
در باب ولایت فقیه
دوستان واقعی اهل بیت
محاسبه نفس
نگاه مؤمن به دنیا
نشانه هاى ایمان
دین و جهل دینی
ثمرات استقامت
شرط نجات بخش
خوف و رجا
شادی
دام های شیطان
چند کاستی اخلاقی
پاداشهایی بزرگ
شیعه از منظر امام صادق
گناه مغفور و نیکی مقبول
تبلیغات
سخنرانیها
مطالب متنوع
سال 87
سال 88
سال 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
پاییز 93
زمستان 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری