هیئت یازده نفرهای که پایهگذار جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شدند، اگرچه در اصل مواجه با رژیم گذشته، همداستان بودند، لیک در تشخیص پارهای از اولویتهای فرهنگی، بهویژه حساسیت بر پدیدهی التقاط، یکسان نمیاندیشیدند. طیفی از آنان بر فاصله گرفتن از کانونهای التقاط اصرار داشتند و عدهای دیگر چنین موضعی را زودهنگام تلقی میکردند و آن را برنمیتافتند. آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، چهرهی شاخص طیف نخست است که رویکرد او در دوران مبارزه، محمل داوریها و تفسیرهایی شد که تا هم اینک نیز ادامه دارد.
استاد مصباح یزدی در گفت و شنود حاضر با صراحتی که همواره در بیان دیدگاهها، لحظهای آن را فرو نمیگذارد، به بازگویی تاریخچهی مواجهات فرهنگی خویش با جریانات التقاطی در دوران نهضت اسلامی پرداخته و ضمن تبیین زمینههای تفاوت نگرش خود با برخی از اعضای جامعهی مدرسین، به خاطراتی اشاره داشته که از ناگفتهها به شمار می رود. شایان ذکر است که این دومین گفتوگوی کتاب ماه "یادآور" با استاد، پس از 8 سال رویگردانی از مصاحبهی با رسانههاست که جای تقدیر فراوان دارد.
با امتنان از جنابعالی به خاطر شرکت در این گفتوگو، خاطرات و تحلیلهای شما از کارکرد جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم، به لحاظ تفاوت رویکردتان در برخی عرصهها با سایر اعضای جامعه، طبعاً از سنخی دیگر است. همین ویژگی به گفت و شنود حاضر، اهمیت و جذابیتی دو چندان خواهد بخشید، لکن قبل از ورود به بخش اصلی مصاحبه، یکی دو سوال فرعی را مطرح میکنیم. نخست آنکه بفرمایید هستهی اولیهی جامعهی مدرسین چگونه و با حضور کدامین چهرهها شکل گرفت و جنابعالی در این فرآیند چه نقشی را ایفا کردید؟
از هنگامی که نهضت روحانیت به رهبری حضرت امام در قم شروع شد، طبعاً از نخستین گروههایی که دعوت امام را لبیک گفتند و برای مشارکت در نهضت اعلام آمادگی کردند، گروهی از شاگردان ایشان بودند و نیز عدهای از فضلای جوان که از شاگردان ایشان محسوب نمیشدند، اما با ایشان همفکر بودند و احساس وظیفه میکردند که در این امر، مشارکت جدی داشته باشند. این بود که در کنار فعالیتهای حضرت امام، مراجع و علمای بزرگ حوزه علمیه قم و نیز بلاد، علما و فضلای جوان نیز برآن شدند که جلساتی داشته باشند تا به کمک هم بتوانند اهداف نهضت را به پیش ببرند.
این جلسات در ابتدا نامنظم بودند و در منازل افراد یا مدارس یا بعدها گاهی در مساجد تشکیل میشدند و در آنها درباره شکل برگزاری جلسات یا چاپ اعلامیهها و یا تصمیم درباره سفر به شهرستانها و در جریان قرار دادن علمای بلاد و نیز اعزام برخی از افراد برای تبلیغ اهداف نهضت، مشورت و تصمیمگیری میشد. بهتدریج این جلسات شکل منظمی به خود گرفتند؛ بدین ترتیب که ابتدا به شکل هفتگی برگزار می شدند و بعدها اگر ضرورتی به وجود میآمد، جلسات فوقالعادهای هم تشکیل میشدند. این مجالس بهتدریج مدیریت و برنامهای پیدا کردند، اما در مجموع رنگ مردمی و خودجوش داشتند و هنوز به صورت یک تشکل منظم در نیامده بودند. هنگامی که مدرسین بزرگ و فضلای جوان، اعلامیهای را صادر میکردند، امضای پای آن را هیئت مدرسین یا جامعه مدرسین مینوشتند، ولی حقیقت این است که هنوز بر تشکیلات، نظم مشخصی حاکم نبود.
تا سرانجام عدهای به این فکر افتادند که خوب است روحانیت هم در مقابل گروههای مختلف سیاسیای که تشکیل میشدند از جمله: گروههای چپ، مارکسیست، ملیگراها، ناسیونالیستها و پان ایرانیستها و امثالهم که برخی موافق نهضت و عدهای مخالف بودند، تشکیلات مناسبی داشته باشد و لذا تصمیم گرفتند برای این جمعیت، اساسنامهای تهیه کنند. عدهای کمک کردند و اساسنامهای تهیه شد و اسم این جمع را گذاشتند: «هیئت مدرسین» و چون مؤسسین آن 11 نفر بودند، بعدها معروف شد به «هیئت یازده نفره».