حضرت استاد:
تعبیر خود آقا را به کار ببرید: «زاویه گرفتند.»
ادامه سؤال یکی از دانشجویان:
بله؛ زاویه گرفتند. خیلیها این نظام را از دست رفته دیدند. نمیتوانیم یک سری چیزها را بگوییم، فریاد بزنیم. باید در سینه نگه داریم. حداقل درد دل کنیم.
همین مراجعی که شما فرمودید: حالا یا مراجع ولایت فقیه را قبول دارند. میدانند ولایت فقیه جزئی از ارکان اسلام و ارکان دین است یا قبول ندارند. مرجعی که بخواهد یک گوشه بنشیند، اصلاً کاری به حکومت اسلامی نداشته باشد، نتیجهاش شعار مردم قم بود که مرجع بیبصیرت نمیخواهیم؛ همین است. این مرجع را برای چه میخواهیم؟ مرجعی که حکومت غیر اسلامی هم باشد، میتواند مرجع اسلامی باشد.
در مورد این سؤال هم توضیحی بدهید که بصیرتی که حضرت آقا فرمودند، روشنگری که حضرت آقا فرمودند، نقش عمار یاسر که برای عموم فرمودند و نقش افسران جوانی که برای دانشجویان فرمودند، همه اینها یک سری مسائلی است که دانشجویان برای درک آنها نیاز به فرمایشات بزرگترها دارند. در مورد بحث فتنههای بعد از این، نگرانیای که از آینده داریم، مقداری توضیح بدهید.
سؤال دیگر در مورد بحثی است که در دانشگاهها خیلی رواج پیدا کرده است و آن مسئله ـمتأسفانهـ عبور از خط قرمزهای قشر ارزشی دانشگاه است. خط قرمزهایی که در حادثه هجده تیر 78 هم پیش آمد. عکس حضرت آقا را آتش زدند، توهین کردند. خود حضرت آقا هم فرمودند که سعه صدر داشته باشید، صبر کنید. اما مسائل طوری رقم خورد که تا حدودی عبور کردند و اگر پا را فراتر از این بگذارند دیگر آن سعه صدر را یک مقدار از دست میدهیم. ـدعا بفرمایید صبر داشته باشیمـ البته عبور از خط قرمزها تا حدودی به تنبلی و کمکاری ما برمیگردد که نتوانستیم کار خودمان را درست انجام بدهیم و دانشجویانی که در دانشگاه حضور دارند را به سمت ارزشهای اسلامی هدایت کنیم و برایشان مسئله ولایت فقیه را جا بیاندازیم. ضعف ما بوده؛ امّا الآن چه کار کنیم؟ الآن متأسفانه کسانی در میان دانشجویان هستند که علناً به حضرت آقا توهین میکنند، علناً به حضرت امام(ره) توهین میکنند. این را هم بفرمایید که ما با مسئله عبور از خط قرمزها چگونه برخورد کنیم؟
حضرت استاد:
امتحان لازمه حیات دنیوی
مسئله وجود فتنهها و حوادثی که در آن حقّ و باطل با هم آمیخته میشود و تشخیص آن مشکل میشود، تا میرسد به جایی که کسانی جرأت پیدا میکنند که علناً علیه حق قیام میکنند و مشکلاتی را برای جامعه ایجاد کنند ـکه نمونهاش در روز عاشورا در محدودهای اتفاق افتادـ از لوازم زندگی این دنیاست. در تاریخ هیچ زمانی نبوده که بشر از این مسایل فارغ باشد و تا زمانی که خدای متعال صلاح بداند و شرایط اجتماعی طوری بشود که مصلحت در ظهور آقا باشد و ایشان تدبیر نهایی را بفرمایند و آن وعدة الهی تحقق پیدا کند ـیعنی بشر از همه جا سرخورده شود و نهایتاً تسلیم حق شودـ این برنامه ادامه خواهد داشت.
معنای فتنه که خیلی به معنای امتحان نزدیک است، لازمه این زندگی است. به یک معنا میشود گفت: هدف قریب آفرینش انسان دراین عالم همین است: «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ...»1. این آزمایش در عرصههای مختلف لوازمی دارد. در عرصههای سیاسی، اجتماعی همینهائی است که ملاحظه میفرمایید. ما در عرصههای فردی هر روز امتحانهایی داریم. دائماً آنچه برای ما زمینه تکلیفی فراهم میکند، یک امتحان است. در عرصههای خانوادگی، در محیطهای نسبتاً کوچک محلی و دانشگاهی و صنفی و امثال اینها، تا میرسد به عرصه اجتماعی و بین المللی؛ همه اینها امتحانهای خاصّ خودش را دارد و ما دائماً در معرض این امتحانات هستیم و خواهیم بود.
انسانی که آفریده شده برای امتحان دادن، اگر بخواهد احساس مسؤولیّت داشته باشد و نسبت به آینده خود حساسیّت داشته باشد، باید این اضطراب را و این نگرانی را داشته باشد. گاهی از عهده امتحان برمیآئیم و گاهی نه. ما که معتقد به ربوبیّت مطلق الهی هستیم، نهایتاً باید دستمان را پیش خدا دراز کنیم که خدا ما را حفظ کند.
دعایی که آقا فرمودند، براساس همین بینش اسلامی است که ما دائماً در معرض امتحان هستیم و خدا باید همه را حفظ کند. ما هم باید یاد بگیریم و این حال را داشته باشیم که دائماً از خدا بخواهیم که ما را در مقابل امتحانات مختلف حفظ کند.
سختتر بودن امتحاناتِ مراحل بالاتر
طبعاً امتحانات، هر روز سختتر از قبل خواهد بود؛ عیناً مثل امتحانات دورههای آموزش است. امتحان سال اول آسانتر است؛ امتحان سال دوم سختتر میشود؛ سال سوم همینطور؛ تا میرسد به امتحان کنکور که سختترین امتحانی است که واقع میشود. این امری طبیعی است.
اگر گفته میشود ما امتحانات سختتری در پیش داریم، طبیعت امتحان همین است. کسانی که یک مرحله از امتحان را گذراندهاند و قبول شدهاند، باز امتحان دیگری باید برایشان پیش بیاید تا معلوم شود در مرحله عالیتر قبول میشوند یا نه؟ این تحلیلی بود از اینکه اصلاً زندگی ما در این عالم چگونه است؟ چرا این فتنهها پیش میآید؟ چرا این خطرها به وجود میآید؟ و چرا باید به خدا پناه ببریم؟
وظیفه اهل علم
امّا وظیفه ما به عنوان افرادی که بیشتر در جامعه با مسائل فکری سر و کار داریم، چیست؟ چه ما طلبهها و چه شما دانشجویان؛ مسئولیّتی که ما در جامعه داریم، بیشتر مربوط به همین بُعد است. از این جهت است که ما تکلیفمان در این زمینه سختتر است. باید بیشتر فکر کنیم. بهتر فکر کنیم و هم دادههای فکری را به دیگران منتقل کنیم؛ به سایر مردمی که به اندازه ما فرصت شناخت ندارند کمک کنیم. زحماتی که ما میتوانیم بکشیم و نتیجهاش را در اختیار دیگران قرار بدهیم، خود روشنگری است که نخبگان باید نسبت به سایر مردم داشته باشند. مهمترین وظیفهای که در این عرصه متوجه ما میشود، به خصوص در این شرایط بعد از انقلاب و در مقابل خطرهایی که ما را تهدید میکند و بعضی از نمونههایش ظاهر شده است، مثل عبور از خط قرمزهایی که فرمودید، دو وظیفه مهم است: یکی اینکه سعی کنیم حقایق را بهتر بشناسیم، و دیگر اینکه خودمان بیشتر را برای انجام وظیفه آماده کنیم.
حقایقی را که ما باید بشناسیم دو بُعد دارد: یک بُعد حکمی و یک بُعد موضوعی؛ یعنی یکی اینکه بفهمیم وظیفه شرعی و حکم خدا چیست؟ دیگر اینکه حکم خدا را امروز چگونه باید پیاده کرد؟ کسب بینش کلی نسبت به معارف اسلامی، تا برسد به احکام فقهی، کاری است که احتیاج به مطالعه بیشتر در زمینه معارف اسلامی و آشنا شدن با حقایق دین دارد. آشنائی در ابعاد مختلف، از اعتقادات گرفته تا ارزشها و بعد هم احکام و وظایف اجتماعی.
هیچ وقت نباید فکر کنیم که ما نیازی به یادگیری مسائل نداریم و به قدر کافی با معارف اسلامی آشنا هستیم. این اولین دام شیطان است. هر وقت ما احساس کنیم که از آموختن بینیاز شدیم، همانجا اوّلِ لغزش و نهایتاً سقوط است.
دوم تشخیص موضوع است. آنچه مقام معظم رهبری عمدتاً در مورد بصیرت سفارش میکنند به این بُعد مربوط میشود. همه میدانند برای حفظ احکام اسلام امر به معروف واجب است، نهی از منکر واجب است، حفظ نظام اسلامی واجب است و الی آخر؛ امّا اینکه امروز این احکام را چگونه باید پیاده کرد؟ این کاری که این گروه خاصّ انجام میدهند، چقدر به ضرر اسلام است؟ چگونه باید با آن مقابله کرد؟ اینها احتیاج به بصیرت دارد؛ و نیاز به بصیرت آن وقت افزوده میشود که شگردهای مختلف شیطانیان آن چنان پیچیده میشود که اشخاص زیرک هم فریب میخورند. باز نمونههایش را در همین ایّام داریم؛ کسانی که آدم توقّع نداشت که چنین اشتباهاتی را در تشخیص داشته باشند، میبینیم که مبتلا میشوند و عوضی میفهمند.
برای اینکه در این دامها نیفتیم، باید کسب بصیرت کنیم. اما اینکه چگونه باید این بصیرت را کسب کرد، داستان دیگری است. امیدواریم ـانشاءاللهـ هم از بیانات خود مقام معظم رهبری و هم از کسان دیگری که هم فکر ایشان هستند، استفاده کنیم.
به هرحال، جمع بندی بحث این است که ما در بُعد شناخت معارف اسلامی و کیفیت پیاده کردن آن تلاش کنیم. این کاری است که بسیج دانشجویی عهدهدار شده است. ما برای جوانان تحصیل کردهمان در محیط دانشگاه باید سعی کنیم این بینشها را گسترش بدهیم. هم خودمان بهتر بفهمیم، هم به دیگران بیشتر منتقل کنیم. این کار بسیار عظیمی است. هر قدر جامعه ما در جهت صحیح، پیش رفته مرهون همین فعالیتها بوده است.
امّا بُعد دوم قضیه این است که خیلی وقتها آدم چیزی را میفهمد و میداند که وظیفهاش این است، امّا همّت عمل را ندارد، یا حتّی ممکن است نسبت به بعضی اشخاص به این نتیجه برسد که اینها خوب میفهمند وظیفهشان چیست و چه کار باید بکنند، امّا نمیکنند. شاید الان در ذهن شما بعضی مصادیق باشد که مطمئن هستید که در این جریانات خوب میفهمیدند که چه کار باید کرد، امّا نکردند. ما باید نگران باشیم که نکند ما هم در آینده اینگونه عمل کنیم. تلاش کردیم، حکم خدا را هم فهمیدیم و راه اجرایی آن را هم پیدا کردیم؛ امّا نکند که بعد از فهمیدن در اجرا تنبلی کنیم و موانعی برای اجرای آن داشته باشیم.
این احتیاج به خودسازی دارد. ما در کنار برنامهای که برای کسب شناخت و بینش و بصیرت بیشتر داریم، باید برنامهای هم برای خودسازی داشته باشیم. همه اینها در یک کلمه خلاصه میشود و آن، اینکه فریفته دنیا نشویم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا ...»2. همه کسانی که لغزشهایی کردند، دلبستگی به امور دنیا آنها را به این لغزشها کشاند، یا پول، یا مقام، یا شهوت. ما اگر بخواهیم به دام آنها نیفتیم، باید با زخارف دنیا، با عوارض دنیا برخورد منفی داشته باشیم؛ سعی کنیم از آنها فرار کنیم و نسبت به آنها دلبستگی پیدا نکنیم. عمده فریب دنیا در این سه چیز است.
ما باید خودسازی کنیم و با لذتهای حیوانی مبارزه کنیم. در دام اینها نیفتیم. دنبال پول، ثروت، پست و مقام نباشیم. اگر این روحیّه را در خودمان تقویت نکنیم، هیچ ضمانتی ندارد که ما هم به آن دامی نیفتیم که کسانی که الان نسبت به آنها نفرت داریم، افتادهاند. آنهائی که الان ما اینقدر نسبت به آنها نفرت داریم، در همین دامها افتادند، جوانترهایشان بیشتر دنبال شهوات و پیرترهایشان بیشتر دنبال مقام و موقعیت بودند؛ میگویند :امر، باید امر ما باشد. هر چه ما دستور میدهیم، عمل شود. این نوعی جنون است. و سرانجام ثروتاندوزی؛ ما باید از همین امروز تصمیم بگیریم با این سه عامل شیطانی مبارزه کنیم؛ به فکر جمع کردن ثروت نباشیم. شیطان آدم را فریب میدهد؛ میگوید: تا آدم پول نداشته باشد نمیتواند برای اسلام کار کند! جمع ثروتها کم کم به جایی میرسد که ثروت کل کشور باید در اختیار ما و بچههایمان و باندمان باشد، تا بتوانیم برای اسلام خدمت کنیم! این مسئله از همین جا شروع میشود که همین امروز من به فکر افزایش حقوق و درآمدم از هر راه ممکنی هستم؛ و این یعنی دلبستگی به ناحقّ.
البته آدم باید از نظر مادی تأمین شود، امّا اینکه دوست داشته باشم که بیشتر داشته باشم، بهتر بخورم، بهتر بپوشم، خانه بهتر و ماشین زیباتر داشته باشم، یا به فکر شهوت یا به فکر مقام باشم، اینهاست که آدم را و هر پهلوانی را به زانو در میآورد. آنهایی که توانستند به جایی برسند و به اسلام خدمتی بکنند، کسانی بودند که از این سه چیز و لوازمش رهیدند. از جوانی خودشان را ساختند که در بند اینها نباشند.
حاصل سخن در مورد اینکه فرمودید وظیفه ما چیست، وظیفه ما این است: اول، شناختمان را نسبت به حقایق دین تقویت کنیم و بعد این شناخت را نسبت به دیگران گسترش دهیم. دوم، خودسازی کنیم که در دام دنیا نیفتیم. مظهر و نماد دنیا هم بیشتر این سه چیز است.
همه را به خدا میسپاریم و امیدواریم که شما هم ما را از دعا فراموش نکنید؛ ما هم انشاءالله وظیفه دعاگویی را انجام خواهیم داد.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین