یا عبدَاللّه لَقَدْ نَصَبَ اِبلیسُ حَبائِلَهُ فى دارِالغُرورِ فَما یَقْصُدُ فیها الاّ أولیاءَنا و لَقَدْ جَلَّتِ الاْخِرَةُ فى اَعْیُنِهِمْ حتّى ما یُریدونَ بها بَدَلا. ثمّ قال آه آه على قُلُوب حُشِیَتْ نوراً و اِنَّما کانَتِ الدُّنیا عِنْدَهُم بِمَنْزَلَةِ الشُّجاعِ الاَْرْقَم و العَدُوِّ الاعْجَم اَنِسوا باللّهِ و اسْتَوحَشوا ممّا بِهِ اسْتَأْنَسَ المُتْرَفونَ اولئک اولیائى حقّاً و بِهِمْ تُکْشَفُ کُلّ فتنة وَ تُرْفَعُ کُلُّ بلیّة.1
یکى از گرایش هاى فطرى انسان، بلکه بالاترین و عمیق ترین گرایش فطرى او، رسیدن به کمالات معنوى و اوج گرفتن روحش در فضاى ملکوت است. انسان فطرتاً گمشده اى دارد که در پى آن است، گویى مى خواهد مانند پرنده اى در فضاى ملکوت اوج بگیرد و بالا رود. انسان مى خواهد به کمالات بیش ترى دست پیدا کند، به مقامات عالى ترى برسد و علم حضورى ناآگاهانه اش به خدا، به علم حصولى و حضورى آگاهانه تبدیل شود. به عبارت ساده تر، مى خواهد معرفتش بیش تر شود و گمشده اش را بیابد. گمشده انسان قرب به خدا است. به همین دلیل، همیشه در طول تاریخ، اقوام گوناگون به دنبال راه هایى براى رسیدن به کمالات معنوى بوده اند و نام آن را هم عرفان گذاشته اند. این گرایش عرفانى در عمق فطرت همه انسان ها وجود دارد، اما بالاترین مرتبه آن نزد انبیا و اولیاى خدا(علیهم السلام)، به خصوص وجود مقدّس پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و پس از ایشان، ائمه اطهار(علیهم السلام)است. هرکس از آنها بهتر پیروى نماید و به دستوراتشان بیش تر عمل کند، در یافتن این گمشده موفق تر است. اما راه ها و مسلک هاى دیگر، هر کدام کمابیش انحرافات و اشتباهاتى دارند که گاهى به خطرهاى بزرگى هم منجر مى شود.
به هر حال، در نهاد ما گرایشى عمیق به خدا، شناخت و قرب او وجود دارد که هرگاه شفاف شود و درست به آن توجه پیدا کنیم، متوجه مى شویم که به دنبال چه هستیم. اما هرگاه در پرده هاى ابهام، لایه هاى هوا و هوس و ابرهاى گرایش به ماده مخفى باشد، به اشتباه تصور مى کنیم به دنبال خواسته هاى مادى و دنیوى مى گردیم. این نیاز، فطرى است و اصولا هدف از خلقت انسان همین کمال نهایى و قرب خداوند است. نزول وحى، کتب آسمانى و شرایع الهى نیز براى زمینه سازى این سیر و حرکت انسانى بوده و همه انبیا(علیهم السلام)آمده اند تا راه را براى این تکامل معنوى انسان هموار سازند.
امام راحل(رحمه الله)در اوج مسایل سیاسى و اجتماعى مطرح در کشور و در اوج جنگ، بیش تر اوقات، در سخنرانى هایشان به این نکته اشاره مى کردند که درست است اسلام براى برقرارى عدالت اجتماعى آمده، انبیا(علیهم السلام) آمده اند تا احکام الهى را در جامعه پیاده کنند و حکومت خدایى برقرار شود، اما همه اینها مقدمه است براى هدفى والاتر و آن معرفت خدا است. این نیاز، فطرى ما است و کمال نهایى ما در ارتباط با آن تعریف مى شود. اسلام نیز براى رسیدن به همین هدف، مردم را دعوت مى کند. پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) به برخى از دوستان و یاران خود، که لیاقت و استعداد بیش ترى داشتند، این مطلب را صریحاً متذکّر مى شدند.
1. بحار الانوار (من منشورات المکتبة الاسلامیة، چ دوم، 1405 هـ. ق.)، ج 78، کتاب الروضة، باب 24، روایت 1، ص 279 ـ 286.