سؤال هاى دیگرى نیز، که بسیار عمیق تر و پیچیده تر و جزو مسایل اصولى و بنیادى است، در این زمینه مطرح مى شود. مهم ترین این سؤال ها این است که اصولا مگر «شاد بودن» در زندگى مطلوبیتى دارد که اسلام براى شاد کردن دیگران این همه سفارش کرده و براى آن ثواب در نظر گرفته است؟ به عبارت دیگر، آیا از دیدگاه اسلام وضع مطلوب این است که انسان بسیار شاد و مسرور باشد یا به عکس، محزون؟
با توجه به روایاتى که در مدح حُزن وارد شده است، از جمله روایتى به این مضمون که اگر در جمعى شخص محزونى باشد، خدا همه آن جمع را به واسطه آن شخص محزون مورد رحمت قرار مى دهد، این سؤال مطرح مى شود که چگونه مى توان بین این دو گروه روایات جمع کرد؟ آیا «شاد بودن» از نظر اسلام امرى مطلوب است؟ اگر «شاد بودن» انسان مطلوبیت زیادى ندارد، پس چطور «شاد کردن» دیگران ثواب دارد، بلکه بالاترین عبادات تلقى مى شود؟ این سؤالى است که جواب آن چندان آسان نیست. براى پاسخ به این سؤال، باید مقدماتى را بیان کرد.
بدون شک اصل مسرور بودن و شاد بودن یک مطلوب فطرى است. از نعمت هایى که خداى متعال وعده اعطاى آن را به انسان در روز قیامت داده است، این است که مؤمن در بهشت غمگین نمى شود و شاد خواهد بود: وُجُوهٌ یَوْمَئِذ ناعِمَةٌ;1 چهره هاى مؤمنان در بهشت بسیار شاداب و خرّم است. در جاى دیگرى مى فرماید: یَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً;2مؤمن پس از محاسبه، نزد اهل و عیالش، در حالى که بسیار شاد و خندان است، بازمى گردد. بى شک انسان فطرتاً طالب خوشى، شادى و سرور است. مفاهیمى از قبیل خوشبختى، خوشوقتى، خوشحالى و... همگى از خوشى گرفته شده است; یعنى انسان، خود به خود، طالب خوشى است و این اشکالى ندارد. مؤمنان وقتى در روز قیامت وارد بهشت مى شوند مى گویند: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ;3 خدا را ستایش مى کنند که حزن و اندوه را از آنان برداشت; یعنى دوران حزن و غمى که در دنیا داشتند سپرى شد و زمانى که وارد بهشت مى شوند، دیگر از حزن و اندوه خبرى نیست. پس شاد بودن و محزون نبودن فطرتاً مطلوب است و این پاداش مؤمنان در بهشت است. برعکس، اهل جهنم، همیشه غمگین و افسرده هستند. قیافه هاى درهم کشیده (عَبُوساً قَمْطَرِیراً)4 و چهره هاى چروکیده و سیاه (وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ)5 از حالات دوزخیان است. قرآن آن گاه که مى خواهد از شهدا تعریف کند و غیر مستقیم دیگران را تشویق نماید که به خیل شهدا بپیوندند، مى فرماید: فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ;6آنها به سبب نعمت هایى که خداوند به آنها داده است در شادى و سرور هستند. بنابراین، داشتن شادى و سرور، یک امر مطلوب فطرى است، که هم در برزخ و هم در آخرت، قطعاً جزو نعمت هاى بزرگ الهى مى باشد. همه ما باید طالب چنین نعمتى باشیم.
انسان فطرتاً طالب خوشى است. در دنیا خوشى ها و ناخوشى ها، به طور طبیعى و تکوینى، براى همه وجود دارد; هیچ کس در دنیا نیست که در همه عمر خود شاد و یا در سراسر این مدت غمگین باشد. هر کسى کمابیش غم ها و شادى هایى دارد. انسان به طور طبیعى مى خواهد در دنیا شاد باشد، و این شادى ها از راه هاى مختلفى پیدا مى شود. گاهى یک شادى، غم هاى طولانى را در پى دارد، مانند شادى هایى که از یک گناه موقتى پیدا مى شود. هر چند انسان ممکن است با انجام یک گناه به طور موقت شاد شود، اما گرفتارى هاى بعدى را به دنبال خواهد داشت. کسانى هم که از راه هاى غیرمشروع مانند استعمال مواد مخدر، مسکرات و... خود را شاد مى کنند، شادى آنان موقتى است و پس از آن، ساعت ها بلکه عمرى را بدبخت خواهند شد. این نوع شادى، مطلوبیتى ندارد و عقل هم هیچ وقت چنین شادیى را تجویز نمى کند که انسان لحظه اى از مواد مخدر استفاده کند، شادى کاذبى پیدا کند و بعد عمرى معتاد شده، خود، خانواده و جامعه اش را بدبخت کند.
طبق نظام ارزشى اسلام، مطلوبیت واقعى هر چیزى زمانى است که در مسیر مطلوبیت نهایى و سعادت ابدى انسان باشد. اگر شادى هاى دنیایى انسان در راستاى کمک به شادى آخرت او باشد، بسیار پسندیده و مطلوب است. آیا اساساً چنین شادى هایى وجود دارد؟ پاسخ مثبت است. انسانى که افسردگى مطلق داشته باشد، به دنبال هیچ کارى نمى رود، عبادت هم نمى کند. چنین کسى نه کار دنیا را مى تواند درست انجام دهد نه کار آخرت را. کسى که نشاط ندارد، تنها مى خواهد گوشه اى بنشیند، نه حرفى بزند، نه حرفى بشنود و نه کارى انجام دهد. چنین فردى نه به درد دنیا و آخرت خودش مى خورد و نه دنیا و آخرت دیگران. حُزن و اندوهى که انسان را از کار و زندگى باز دارد و باعث شود که فرد نه به کار دنیا برسد و نه به کار آخرت، در واقع نوعى بیمارى است و هیچ گونه مطلوبیتى ندارد. این کار حتى ممکن است به کفر نیز منتهى شود. گاهى هم موجب مى شود کسانى که ایمان ندارند یا داراى ایمانى ضعیف هستند، دست به خودکشى بزنند. چنین حُزن هایى هیچ وقت مطلوب نیست. برعکس، آن حالت نشاطى که انسان را وادار کند به این که هم کارهاى دنیایى و هم کارهاى آخرتى خود را درست انجام دهد، مثلا موجب شود که درسش را بهتر بخواند و عبادتش را بهتر انجام دهد، امرى مطلوب است. از این روى، استفاده از وسیله اى که سعادت اخروى انسان را به دنبال داشته باشد مطلوب خواهد بود.
بنابراین مى توان گفت، این طور نیست که هر سرور و فرحى در دنیا مطلوب است، به خصوص اگر حالت افراطى پیدا کند. در قرآن غالباً از فرح مربوط به دنیا با لحنى نکوهش آمیز یاد شده است; مانند: إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ;7 او انسان [شادمان و فخرفروش است. یا: لا تَفْرَحْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ.8 این آیه درباره قارون است که به واسطه نعمت هاى دنیایى، به خود مى بالید و بسیار مغرور بود. بنى اسرائیل براى نصحیت او به نزدش آمدند و گفتند: لا تَفْرَحْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ; خیلى سرمستى نکن، خدا فرحین را دوست نمى دارد. معمولا در ادبیات فارسى تعبیر «سرمستى» براى این گونه سرورها و فرح هاى افراطى به کار مى رود. این گونه شادى ها مسلّماً نامطلوب است; زیرا نه تنها کمکى به حرکت تکاملى انسان نمى کند، بلکه انسان را در دام شیطان مى اندازد، او را غافل و مغرور ساخته از وظایف و تکالیفش باز مى دارد و موجب مى شود که به دیگران فخر بفروشد. در بعضى از آیات قرآنى هم اشاره شده است که کسانى که در دنیا خیلى سرور داشتند، وضعشان در آخرت خیلى خوب نیست: إِنَّهُ کانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُوراً;9 در وصف جهنمیان مى فرماید، آنها کسانى هستند که در دنیا خوش گذرانى کرده و زندگى را به شادى و سرمستى مى گذراندند.
1. غاشیه (88)، 8.
2. انشقاق (84)، 9.
3. فاطر (25)، 34.
4. انسان (76)، 10.
5. زمر (39)، 60.
6. آل عمران (3)، 17.
7. هود (11)، 10.
8. قصص (28)، 76.
9. انشقاق (84)، 13.