نکته سومى که باید در نظر داشت این است که سرور و شادى براى هر کسى وقتى حاصل مى شود که خواسته اش تأمین شود. اما خواسته هاى افراد یکسان نیست و شادى افراد با یکدیگر تفاوت دارد; براى مثال، وقتى شما مى خواهید کودک خردسالتان را شاد کنید ممکن است زمانى این کار را با دادن خوراکى و یا اسباب بازى انجام دهید، و وقتى کودک مقدارى بزرگ تر شد، برایش قصه و داستان تعریف کنید. اینها انواع شادى کودکانه است که با خوردن، بازى کردن، شنیدن داستان هاى خنده دار و نظایر آنها حاصل مى شود. اما در سنین جوانى، کسانى که رشد طبیعى و معقولى دارند و ابعاد روانى آنان رشد پیدا کرده است، دیگر به این چیزها چندان شاد نمى شوند. انسان در جوانى خواسته هاى دیگرى دارد; به جز خواسته هایى که مربوط به جهات بدنى مى شود، از نظر روانى هم خواسته هایى دارد. جـوان دلش مى خواهد شخصیت و احترام داشته باشد. از دوره نوجوانى این خواست در فرد شکوفا مى شود و البته گاهى هم حالت بسیار افراطى پیدا مى کند; مثلا گاهى پرخاش گرى جوان براى این است که مى خواهد شخصیت خودش را نشان دهد. انسان در هر سنى به طور طبیعى خواسته هایى دارد که اگر تأمین گردد شاد مى شود. البته برخى خواسته هایى هم وجود دارد که در طول زندگى ادامه دارد; مانند نیازهایى که انسان به خوراک، مسکن و... دارد.