در برابر آنکه از او دانش می جویید، فروتنی کنید و از دانشمندان متکبّر مباشید که باطل شما، حقّتان را ببرد . [امام صادق علیه السلام]
طریق
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» محاسبه نفس 2

شدت علاقه اولیاى خدا به او

آیا واقعاً چنین چیزى ممکن است؟ شاید تصورش کمى براى ما دشوار باشد، اما نباید هرچه را براى ما میسّر نیست غیر ممکن بشماریم. کسى که فکر کردنش را یک وسیله وابزار مى داند براى این که علم را از خدا دریافت کند، چطور ممکن است از او غافل شود؟ او تمرین کرده که همه معارف را از دست خدا بگیرد. مگر ممکن است خدا را غایب ببیند؟ اگر او با کسى صحبت مى کند، توجه دارد که خدا خواسته تا این مطالب به زبان او جارى شود و کسانى هدایت شوند و راه خدا را پیدا کنند. او مى داند که در حضور خدا است و به امر خدا این سخنان را مى گوید. چنین کسى هیچ گاه از خدا غافل نمى شود. خدا چنین بندگانى دارد. اگر ما آنها را نمى شناسیم دلیل بر این نیست که وجود ندارند. به وجود همین ها است که خدا برکاتش را بر مردم نازل مى کند; شیعیان خالصى که به برکت آنها آفات و بلیّات از اهل زمین برداشته مى شود.

براى این که این مسایل به ذهنمان نزدیک تر شود، مى توانیم از مواردى که شاید براى خود ما هم گاهى پیش آمده باشد مثال بزنیم. مثلا کسى که ـ خداى نخواسته ـ عزیزى از دست داده باشد، وقتى در کلاس حاضر مى شود دائماً حواسش پیش عزیز از دست رفته است. درس مى خواند، گوش مى دهد، مباحثه هم مى کند، اما عمق دلش پیش او است. یا مثلاً کسانى که در آتش محبت و عشق به محبوبى مى سوزند، در عین حال که به کارهاى روزمره شان مى پردازند اما ته دلشان متوجه محبوبشان است. کسانى هم که خدارا شناخته اند، جمال و جلال الهى را کم تر از مخلوقاتش نمى دانند. به همین دلیل، بیش از آن که به مخلوقات محبت پیدا کنند، به خدا محبت مىورزند و وقتى محبت پیدا شد دل نمى تواند سراغ محبوب نرود; زیرا به طور طبیعى، دل متوجه محبوب است: الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ;1 مؤمنان محبتشان به خدا بیش تر از دیگران است.

پس باید از خدا بخواهیم، از دستورات اهل بیت(علیهم السلام) هم استفاده کنیم، هم چنین به آنها متوسّل شویم، تا به برکت این انوار مقدس، خدا دل هاى ما را به نور معرفت و محبت خود روشن کند. اگر چنین سعادتى نصیب انسان شود و محبت خدا در دلش جا بگیرد و ریشه بدواند، آن وقت یاد خدا کردن کار مشکلى نیست که برعکس، اگر لحظه اى غافل شود مثل این است که گم شده بزرگى دارد.


1. بقره (2)، 165.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( پنج شنبه 86/4/21 :: ساعت 8:0 عصر )
»» در باب ولایت فقیه

14ـ با توجه به معصوم نبودن ولى فقیه چرا به قــداست وى مـعتقدیـد؟!

قداست به معناى محبوبیتِ همراه با احترام شدید است. انسان به علّت کمال خاصّى که در شخصیتى سراغ دارد، به او محبّت ورزیده و به وى احترام خاصى مىگذارد. انسانها همه کمالات را بطور یکسان دارا نیستند، از این رو انسانى که داراى کمالاتفوق العاده و برترى است از محبوبیت و احترام بیشترى برخوردار است.

قداست مانند محبّت از یک مورد شخصى محبوب به دیگر امور منتسب به او نیز ـ به طور طبیعى ـ منتقل مىشود، به گونه اى که وقتى شخصى را دوست مىداریم، نزدیکان و وابستگان اش را نیز دوست خواهیم داشت; مثلاً وقتى به استاد خود عشق مىورزیم، فرزندان و حتّى وسایل شخصى او را نیز دوست مىداریم، به همین دلیل است که مردم ما به خاندان امام (قدس سره)، خانه، حسینیه و حرم ایشان علاقه شدیدى نشان مىدهند و به آنها عشق مىورزند.

قداست، روح دین

روح دین را همین قداست تشکیل مىدهد، به طورى که تمام ادیان الهى بر احترام گذاردن خاص به خداوند و هر چه و هر کس که به او منسوب است تأکید مىورزند، حتى مذاهب انحرافى نیز براى بت و خدایان قداست قائلند. روایات ما بر این مطلب تأکید دارد که «هل الایمان الّا الحبّ» آیا ایمان جز محبّت و دوستى امر دیگرى است([1])؟ از این رو در اسلام اولین مرتبه قداست براى خداى تبارک و تعالى است و در مراتب بعدى هر کس به او نزدیکتر و داراى ارتباط بیشتر با اوست. پروردگار متعال به دلیل هستى مطلق، کمال مطلق و ... از برترى بى نظیرى برخوردار است و طبیعى است از همه محبوتر و دوست داشتنى تر باشد، تا اندازه اى که باید در برابر او به خاک افتاد و پیشانى را بر زمین سایید. این سجده به دلیل همان قداست است. در مرتبه بعد، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)به دلیل بیشترین ارتباط با خداوند، داراى تقدس و احترام بیشترى است، تا آنجا که خداوند و فرشتگانش بر او درود مىفرستند و از مؤمنان نیز مىخواهند تا درود بفرستند([2]). و شرع مقدس گذاردن دستِ بدون وضو را بر نام آن حضرت حرام مىداند.

این قداست پس از خداوند، به پیامبر و جانشینان او یعنى مامان معصوم(علیهم السلام) ـ که از طرف خدا منصوب شده اند ـ گسترش مى یابد. بوسیدن ضریح امامان (علیهما السلام) و زیارت حرم آنها همگى برخاسته از همین قداست است. در مراتب بعدى یعنى پس از امامان (علیهم السلام) این قداست به همه کسانى که به گونه اى به آنان منتسب اند، مانند سادات و مراجع و علماى دینى سرایت مىکند. با اینکه بوسیدن دست و تواضع بیش از اندازه براى غیر خدا در اسلام نکوهش گردیده، ولى مواردى استثناء شده است، از جمله: «انه من ارید به رسول اللّه;([3]) کسى که به جهت انتساب به پیامبر دستش را ببوسند.» یعنى این شخص از چنان عظمتى برخوردار است که به جاى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)دست او را مىبوسند. ولىّ فقیه گرچه معصوم نیست، ولى به دلیل انتسابش به امام معصوم (علیه السلام)و جانشینى وى مراتبى از همان قداست را داراست. آیا مىشود کسى خدا را دوست بدارد، ولى پیامبرش را دوست ندارد؟! آیا مىشود کسى پیامبر را دوست بدارد ولى به جانشینان او (امامان) علاقه نداشته باشد؟! و آیا مىتوان امام معصوم (علیه السلام) را دوست داشت، ولى جانشین او را گرامى نداشت؟

*  *  *  *  *


[1]- کافى، جلد 2 ص 125، روایت 5.

[2]- قرآن کریم سوره احزاب آیه 56.

[3]- بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 26، باب 100، روایت 25.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( پنج شنبه 86/4/21 :: ساعت 7:0 عصر )
»» محاسبه نفس 2

استغفار از نماز!

شاید تصور کنیم بالاتر از آنچه تا به حال گفتیم دیگر فرض ندارد و کسى نیست; اما این تصور اشتباه است. افرادى هستند که آنچه را ما عبادت مى دانیم و دلمان خوش است که خدا توفیق انجامش را به ما داده است، گناه مى دانند; که حسناتُ الابرار سیّئات المقرّبین.

یکى از بهترین کارهایى که در صدر اعمال خوب ما قرار دارد نماز است; که فرمودند الصّلوةُ عمودُ الدّینِ،1 الصّلوةُ خیرُ موضوع2 والصّلوةُ قربانُ کلِّ تقىّ.3 اما آیا نمازهاى ما چنین شأنى دارند؟ اولیاى خدا از نمازهایى که ما مى خوانیم استغفار مى کنند و آنها را براى خودشان گناه مى دانند. این گونه نماز خواندن در شأن اولیاى خدا نیست. مقدار وقتى را که ما در 24 ساعت صرف خواندن نماز مى کنیم حتى به یک ساعت هم نمى رسد. همین یک ساعت هم غالباً با توجه کامل همراه نیست. اگر نماز سخن گفتن با خدا است، باید از توجه به غیر مبرّا باشد. کمال بى ادبى است که به هنگام سخن گفتن با خدا دل و قلبمان جاى دیگر باشد. تصور کنید که یکى از دوستانتان با شما صحبت مى کند، اما در بین صحبت پشتش را به طرف شما و رویش را به طرف دیگر مى کند; آیا این کار را بى حرمتى و اهانت به خودتان تلقى نمى کنید؟ هنگام نماز هم که رویمان را به طرف خدا مى کنیم، اگر دلمان متوجه چیز دیگرى باشد، در واقع به خدا پشت کرده ایم. خداوند جسم نیست که رو و صورت ما به طرف او باشد، بلکه دل ما باید به طرف خدا باشد. وقتى دلمان متوجه او نیست مثل این است که رویمان را از او برگردانیده ایم. در این صورت، آیا چنین نمازى استحقاق ثواب دارد؟ آیا باز هم باید به خودمان ببالیم که چنین عبادتى کرده ایم؟ یا باید شرمنده باشیم که چقدر بى ادب بوده ایم؟

در روایتى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که مى فرماید: کسى که در نماز توجهش به غیر خدا است، آیا نمى ترسد از این که خداوند او را به صورت الاغى مسخ کند؟4آنهایى که از ما بالاترند وقتى اعمال خود را محاسبه مى کنند، براى مثال، از خود مى پرسند، نماز صبحى که خواندیم، یا دعا و قرآنى که خواندیم، چقدر با حضور قلب و توجه به خدا همراه بود؟ به این دلیل، همیشه استغفار مى کنند; چون مى بینند چیزى ندارند که عرضه کنند، حتى در جایى که خواسته اند با محبوبشان انس بگیرند، بى ادبى کرده اند.

البته امثال بنده در این سطح نیستیم، اما توجه به این مقامات کم ترین فایده اش این است که بدانیم که هستیم و چه مى کنیم و به این عبادت هاى دست و پا شکسته خود مغرور نشویم. اگر یک شب موفق شویم دو رکعت نافله بخوانیم، شیطان ما را وسوسه مى کند و دچار عُجب مى شویم که عجب عبادتى کرده ایم! اولیاى خدا نه از گناهانشان، که از ذکر و عبادتشان نیز به درگاه خداوند استغفار مى کنند. ما هم باید از خدا بخواهیم به ما توفیق دهد گاهى به آنها شباهتى پیدا کنیم. تشیّع و پیروى کردن از اهل بیت(علیهم السلام) یعنى این که انسان سعى کند شباهتى به آنها پیدا کند. حضرت على (علیه السلام) مى فرماید: اَلا اِنّکم لا تَقْدِرونَ على ذلک و لکن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجْتهادٍ و عفّةٍ وسِدادٍ;5 بدانید که شما قدرت آن را ندارید( که مثل من به قرص نان و جرعه آبى بسازید) ولى با اجتناب از محارم، کوشش، پاک دامنى و خودنگه دارى مرا یارى رسانید. باید تلاش کنیم مثل آنها بشویم. انسان وقتى بداند چنین افرادى هم وجود دارند، از خدا مى خواهد به او توفیق دهد که گاهى از این حالات پیدا کند.

به هر حال، یکى از مراتب محاسبه این است که بعضى از بندگان خدا توجه به غیر خدا را «در هر حالى» براى خودشان گناه مى دانند، همان طور که توجه به غیر خدا در نماز، براى مقربان گناه است و نمازهاى امثال بنده، جزو سیئات آنها به شمار مى آید.

البته مقرّبان هم درجاتى دارند، حتى انبیا(علیهم السلام) نیز در یک مرتبه نیستند و با یکدیگر فرق دارند: تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ;6 بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر برترى بخشیدیم. بعضى از اولیاى خدا اگر توجهى به غیر او پیدا کنند آن را براى خودشان یک گناه مى دانند; زیرا همیشه در حضور خدا هستند; در حالى که ما فقط نماز را حضور در مقابل خدا مى دانیم و در حالات دیگر، به فکر کار، درس، بحث، خانه و فرزندمان هستیم. خودمان هم طمعى نداریم که در اوقات غیر نماز توجهى به خدا داشته باشیم. اما بعضى از بندگان خدا همیشه او را حاضر مى بینند; بنا به فرمایش امام راحل(رحمه الله)، عالم را محضر الهى مى دانند و همیشه خودشان را با خدا روبرو مى بینند. بنابراین اگر توجهى به غیر او پیدا کنند و قلبشان از او منصرف شود، استغفار مى نمایند. خداوند در وصف آنان مى فرماید: رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ;7 مردانى که تجارت و معامله، آنان را از یاد خدا غافل نمى سازد. این مقام بسیار عالى است. هستند در میان طلبه ها کسانى که در حین درس و بحث از یاد خدا غافل نیستند، وقتى هم که در عمق تفکراتشان هستند و مى خواهند یک مشکل علمى را حل کنند، آن جا نیز دلشان با خدا است.


1. بحارالانوار، ج 82، باب 1، روایت 36.

2. همان، ج 82، باب 4، روایت 9.

3. همان، ج 78، باب 16، روایت 138.

4. بحار الانوار، ج 84، باب 15، روایت 3.

5. نهج البلاغه با ترجمه فیض الاسلام، نامه 45.

6. بقره (2)، 253.

7. نور (24)، 27.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( سه شنبه 86/4/19 :: ساعت 8:0 عصر )
»» محاسبه نفس 2

وسعت نظر اولیاى خدا در عبادت

امثال بنده که در مراتب پایین ترى از ایمان هستیم، باید از خدا بخواهیم توفیق دهد که واجباتمان را انجام دهیم و محرّمات را ترک کنیم; ولى باید بدانیم خداوند بندگانى دارد که افق دیدشان بسیار بالاتر از اینها است. محاسباتى دارند که با ما فرق مى کند; کسانى هستند که اصلاً مرتکب حرام نمى شوند و اگر هم لغزشى از آنها سر بزند در مکروهات و مشتبهات است. اینها نگران آن نیستند که کار حرامى کرده اند یا نه، بلکه به دنبال آن هستند که ببینند آیا کار لغوى کرده اند یا نه. آنها سعى مى کنند حتى کارى که براى آخرتشان هم بى فایده است انجام ندهند، تا چه رسد به کارى که مضرّ است.

ما فکر مى کنیم دایره واجبات و مستحبات محدود است، و بیش تر اعمال ما مباح مى باشد - مانند نفس کشیدن، نگاه کردن، غذا خوردن و خوابیدن - ولى صرف نظر از این که همین ها هم با عناوین ثانوى ممکن است واجب یا حرام باشند; اگر بدانیم چه تکالیفى به عنوان ثانوى داریم، خواهیم دید که اگر تمام عمرمان را هم صرف واجبات کنیم، وقت کم مى آوریم. براى مثال، اگر ما طلبه ها توجه کنیم که چه وظایفى داریم و شبهاتى را که در مسایل اعتقادى براى دیگران مطرح مى شود، باید پاسخ دهیم، آن گاه به این نتیجه خواهیم رسید که اگر 24 ساعتمان را هم صرف مطالعه و تحقیق کنیم باز هم کم است، چه رسد به این که بخواهیم میلیاردها انسان عالم را، که به معارف اهل بیت(علیهم السلام) نیاز دارند، هدایت کنیم. ما موظفیم این معارف را به همه مردم دنیا برسانیم، این امانتى است در دست ما، و قرآن مى فرماید: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها;1 خدا به شما فرمان مى دهد که امانت ها را به صاحبانش برسانید. اگر به این تکالیف توجه داشته باشیم، خواهیم فهمید که اصلاً جایى براى مستحبات هم باقى نمى ماند، چه رسد به مباحات.

کسانى که افق دید بالاترى دارند اگر هم فرصتى براى انجام مستحبات داشته باشند، به هر کار دیگرى غیر از واجب و مستحب که دست بزنند از آن استغفار مى کنند. حرام که جاى خود دارد، آنها حتى از مشتبه و مکروه هم استغفار مى کنند; زیرا خدا دوست ندارد انسان اهل لغو باشد: وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ.2 این گونه افراد وقتى شب محاسبه مى کنند و مى بینند در طول روز کار حرامى مرتکب نشده اند، خیالشان راحت مى شود، اما حساب مى کنند چند کار لغو از آنها سرزده است. این افراد محاسبه شان بیش تر از این جهت است که کدام کار را انجام داده اند که اگر انجام نمى دادند ضررى به آخرتشان نمى رسید; چه نگاهى کرده اند، چه سخنى گفته اند، کدام صدا را شنیده اند،... که اگر هم انجام نمى شد مشکلى براى آخرتشان پیش نمى آمد. نگرانى بیش تر از این است که چرا این قبیل کارها را انجام داده اند و وقتشان را صرف کارى نکرده اند که حتماً سود داشته باشد.


1. نساء (4)، 58.

2. مؤمنون (23)، 3.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( یکشنبه 86/4/17 :: ساعت 8:0 عصر )
»» در باب ولایت فقیه

13ـ اگر نظام ولایت فقیه بهترین نظام است، چرا برخى از مشکلات جامعه حل نشده، و جامعه پـیشرفته اى نــداریم؟

این سؤال درباره حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز مطرح مىشود. مطابق معتقدات دینى، امیرالمؤمنین على(علیه السلام) معصوم است و از سوى خداوند متعال به عنوان ولىّ جامعه اسلامى([1]) و همطراز پیامبر اکرم([2]) معرفى شده است. بنابراین در حقانیت و مشروعیت حکومت على(علیه السلام) هیچ تردید و شبهه اى میان فرقه هاى مختلف اسلامى وجود ندارد. در قرآن کریم ابلاغ ولایت ایشان توسّط پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) موجب اکمال دین و اتمام نعمت و راضى بودن به دین اسلام محسوب شده است.([3]) با این همه نگاهى به تاریخ پنج ساله حکومت مولاى متقیان و اوضاع اجتماعى حاکم بر آن دوران میزان موفقیّت آن حضرت را در ایجاد جامعه ایدآل نشان مىدهد.

جنگهاى داخلى صفین، جمل و نهروان، تهدیدات دشمنان خارجى، کمبود نیروى انسانى توانمند و تربیت شده، کثرت مشکلات، گستردگى بدعتها و سنتهاى فاسد و آلودگیهاىمزمن اجتماعى، تغییر چارچوب نظام ارزشى زمینه هاى این وضع را فراهم آورده بود.

در همان حال على(علیه السلام) شایسته ترین فرد براى حکومت و زمامدارى جامعه اسلامى در اوضاع آن روز بود و این نابسامانیها هیچ گاه تردیدى در اصل مشروعیّت ولایت آن حضرت ایجاد نمىکند.

اشاره ای به برخی مشکلات نظام

اکنون نیز در نظام جمهورى اسلامى مشکلات فراوانى به چشم مىخورد. مثلاً مشکلات اقتصادى کشور، ناشى از عوامل مختلفى است که داورى در موفقیّت نظام اسلامى، بسته به بررسى آنهاست.

توضیح آنکه: جمعیت کشور ایران پس از پیروزى انقلاب تاکنون دو برابر شده، قیمت کالاها در سطح جهان متناسب با تورّم جهانى بالا رفته است، ولى قیمت نفت به عنوان مهمترین منبع درآمد نظام از سال 57 تاکنون به کمتر از یک سوّم تنزل یافته است. ضمن اینکه فرهنگ مصرف جامعه بسیار تغییر کرده و سطح توقّعات، به نحو چشمگیرى بالا رفته است. تحریمهاى اقتصادى، جنگ و ویرانیهاى بسیارى که تنها به جرم پاییبندى به ارزشهاى اسلامى بر کشور ما تحمیل شد، حوادث طبیعى فراوان و... همه در پیدایش این مشکلات نقش دارد. ناهنجاریهاى فرهنگى نیز چنین است; بسیارى از اندیشمندان اسلامى و مربیان دینى، پیش از انقلاب درگیر مبارزه و یا در بند رژیم طاغوت بودند و پس از انقلاب به علّت نیاز شدید نظام، به کارهاى اجرایى مشغول شدند. گروهى از ارزشمندترین تربیت یافتگان مکتب اسلام نیز در حوادث آغازین انقلاب به دست خیانتکاران و دشمنان اسلام به شهادت رسیدند. بزرگانى چون شهید بهشتى، شهید مطهرى، باهنر، رجائى، شهداى محراب و... که هر یک سرمایه هاى بى نظیرى براى نظام و اسلام به شمار مىآمدند.

افزون بر این، دخالت دشمن در ایجاد فضاى آلوده فرهنگى براى نسل جوان و... در نابسامانیهاى فرهنگى تأثیرى عمیق گذاشت.

با این همه، نظام اسلامى، موجب سرفرازى و عزّتمندى کشور ایران در سراسر جهان و سربلندى امّت مسلمان در برابر طاغوتها و مستکبران دنیا گشته، مسلمانان را به وحدت و حرکت واداشته است. جنبشهاى اسلامى در بوسنى، چچن، الجزایر، لبنان، مصر، تونس، سودان و حتى در کشورهاى اروپاى غربى و آمریکا، الگو گرفته از نهضت دینى و الهى ملّت ایران است، که از برکات روى آوردن به دین و ولایت اللّه محسوب مىشود.

هیچ کس ادّعا نکرده است که مجموعه قوانین اسلامى، پس از انقلاب در کشور اجرا شده است، بلکه ـ به تصریح رهبر انقلاب ـ تا تحقق آنچه دین براى جامعه ترسیم مىکند، راهى طولانى پیش رو داریم. این مشکلات و نارساییها مشروعیّت نظام را زیر سؤال نمىبرد.

*  *  *  *  *


[1]ـ «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلاة و یؤتون الزَّکوة و هم راکعون; (مائده:55) سرپرست و ولىّ شما تنها خداست و رسول او و آنها که ایمان آورده اند; همانها که نماز را برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند.» به شهادت همه مفسّران مقصود از مؤمنان، حضرت على(علیه السلام) است.

[2]ـ این مطلب در آیه مباهله (آل عمران، 61) بیان شده است.

[3]ـ مائده: 3.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( شنبه 86/4/16 :: ساعت 7:0 عصر )
»» محاسبه نفس 2

یَا ابْنَ جُنْدَب حَقٌّ عَلى کُلِّ مُسْلِم یَعْرِفُنا اَنْ یَعْرِضُ عَمَلَهُ فى کُلِّ یَوم و لَیْلَة عَلى نَفْسِهِ فَیَکُونُ مُحاسِبَ نَفْسِهِ فَاِنْ رَأى حَسَنَةً اسْتَزادَ مِنْها و اِنْ رَأى سَیِّئَةً اسْتَغْفَرَ مِنْها لِئَلاّ یُخْزى یَوْمَ القیامةِ.

حساب گرى، حتى در اجتناب از کارهاى لغو، مشتبه و مکروه

در جلسه گذشته گفته شد که امام صادق(علیه السلام)به عبدالله بن جندب فرمودند: هر که افتخار انتساب به مکتب ما را دارد و از معرفت اسلام بهره مند مى باشد وظیفه دارد در هر شبانه روز نسبت به اعمال خود محاسبه اى داشته باشد. به عبارت دیگر، هر کس باید از خودش حساب بکشد; اگر دید کارهاى خوبى انجام داده، از خدا بخواهد که توفیق زیادتى آن کارها را به او مرحمت کند و اگر دید لغزشى از وى سر زده، استغفار کند تا در قیامت مبتلا به خزى و رسوایى نشود.

در محاسبه، باید توجه داشته باشیم که آیا اعمال خوبى هم که از ما سر زده واقعاً مؤثّر بوده و مورد قبول واقع شده، یا فاسد گردیده و به مرتبه قبولى نرسیده است؟ زیرا کارهاى خوب هم در صورتى حسنه واقعى است و در سعادت انسان تأثیر دارد که با نیتى صحیح انجام گیرد. اگر انسان کار خوب را به نیت ریا و سُمعه انجام دهد، براى این که دیگران ببینند و بشنوند و از او تعریف کنند، نه تنها ثوابى از آن نمى برد و موجب سعادتش نمى شود، بلکه حتى ممکن است موجب سقوط او هم بشود.

انسان براى آن که موقعیت خود را در مقابل رفتارهایش بهتر درک کند، خوب است همین طور که در دنیا نسبت به اموالش حساب گر است، قدرى تأمل کند و به حساب اعمالش هم رسیدگى نماید. به طور طبیعى، هر کسى سرمایه اى دارد نگران آن است که آیا کسبش سود کافى داشته یا نه. یک تاجر و کاسب گاهى وقتى حساب مى کند، مى بیند که سرمایه اش از بین رفته و هیچ سودى عایدش نشده است. وضعیت بدتر این است که با سرمایه اش چیزى خریده باشد که نه تنها سودى برایش نیاورده، بلکه ضررهاى جسمى، روحى، خانوادگى، و رسوایى هم در پى داشته است. کسانى که در اموالشان اهل محاسبه هستند، علاوه بر این که سعى مى کنند از این دو وضعیت اجتناب کنند، در مورد سود هم همیشه به دنبال آن هستند معامله اى انجام دهند که سود بیش ترى داشته باشد. این گونه افراد اگر متوجه شوند که مثلاً، با سرمایه گذارى در کارى هزار تومان سود به دست مى آورند، حاضر نیستند آن سرمایه را در کار دیگرى که پانصد تومان سود برایشان مى آورد، صرف کنند و با خود مى گویند: چرا سرمایه را صرف کارى کنیم که سودش کم است؟

در مورد اعمالى هم که ما انجام مى دهیم شبیه این وضعیت ها وجود دارد. گاهى ما اعمالى انجام داده ایم که نه تنها برایمان سودى نداشته، بلکه موجب رسوایى و ذلّت ما در قیامت نیز مى شود. آیا این پشیمانى ندارد؟ اگر انسان به جاى آن که سرمایه اش را در کارى که سود و درآمدى دارد به جریان بیندازد، آن را راکد بگذارد یا در زمینه نامناسبى از آن استفاده کند، کار بیهوده اى انجام نداده است؟ شاید هیچ ضررى نکرده باشد ولى به هر حال کسى که اهل تجارت و اهل حساب باشد، نه فقط از ضرر بلکه از این هم که از معامله اش هیچ فایده اى نبرده است ناراحت مى شود. این گونه کارهاى بى فایده در لسان شرع «لغو» نامیده مى شود. در سوره مؤمنون مى خوانیم: وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ;1مؤمنان کسانى اند که از کارهاى بى فایده اعراض مى کنند. وقتى سرمایه اى داریم که مى توان با آن به سودى سرشار رسید چرا آن را در کارى صرف کنیم که هیچ فایده اى ندارد؟

برخى افراد آن قدر حساب گرند که حتى شب نگرانند مبادا از جنسى که خریده اند در معامله فردا سود خوبى نبرند، مبادا جنس آنها معیوب باشد. ما نیز در اعمالمان، در مورد ارتکاب اعمال مشتبه باید چنین باشیم; یعنى کارى که انسان نمى داند حرام است یا نه، و ممکن است بر اساس اصل اباحه ظاهراً مباح هم باشد، اما چون مشتبه است و احتمال حرمت آن وجود دارد، مؤمن باید نگران باشد که نکند کارى که انجام داده در واقع خلاف باشد.

مادامى که مى توانیم جنسى بخریم که یقین به سالم بودن آن داریم، آیا معقول است پولمان را در مقابل جنسى بدهیم که مشکوک به معیوب بودن است؟! مبادا روزى افسوس بخوریم از این که چرا وقتى مى توانستیم کارى صددرصد درست انجام دهیم، کارى مشکوک و متشابه انجام داده ایم؟ اگر انسان حساب گر باشد و قدر عمر و سرمایه اش را بداند از این هم نگران مى شود، چه برسد به انجام مکروهات (کارهایى که هر چند عذاب ندارد، ولى به هر حال، از نظر شرع مرجوح است).


1. مؤمنون (23)، 3.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( جمعه 86/4/15 :: ساعت 8:0 عصر )
»» در باب ولایت فقیه

12ـ چرا ولایت فقیه ـ همانند ریاست جمهورى ـ دوره اى نباشد، تا از مضرات تمرکز قدرت در دست یـک نـفر جـلوگـیرى کـنیم؟

در جواب این پرسش ذکر چند نکته لازم است که باید مورد بررسى قرار گیرد:

نقطه ثبات در نظام سیاسی

1. وجود نقطه ثبات در نظام سیاسى مطلوب است.

همه فیلسوفان سیاست متفقند اگر در کشورى بتوان از آفات نقطه ثبات جلوگیرى کرد، چنین چیزى خودبخود رجحان دارد. بر همین اساس در بسیارى از کشورهاى دنیا افزون بر قواى سه گانه یک شیوه سلطنت یا ریاست جمهورى دائم و یا امپراتورى وجود دارد. قابل توجه است که برخى از این کشورها مانند انگلستان مهد دمکراسى جدید و تمدن صنعتى به شمار مىآیند. استدلال معتقدان این نظریه این است که بریتانیاى کبیر ـ که حاکمیت بسیارى از کشورها را داشت و هنوز هم با بسیارى از کشورها مشترک المنافع است ـ نیازمند نقطه ثابت است، که در واقع مظهر اقتدار و امنیت ملى است.

جلوگیری از آفات نقطه ثبات

2. آیا مىتوان از آفات نقطه ثبات جلوگیرى کرد؟

در واقع مهمترین فایده دوره اى کردن، جلوگیرى از فسادى است که با فربه شدن ناموزون قدرت، در دست یک نفر ـ در زمان طولانى ـ حاصل مىشود.

پاسخ این مشکل با اندکى جستجو در اصل نظریه، به دست مىآید. توضیح آنکه یکى از شرایط رهبر، عدالت و تقواست، و قانون، مجلس خبرگان را موظف کرده است هم در مقام کشف و تشخیص (آغاز رهبرى) و هم در مقام بقا، (استمرار رهبرى) رهبر این صفات را داشته باشد. اگر عدالت و تقوا نباشد، هیچ گاه شخصى به عنوان ولى فقیه انتخاب نمىشود حتى اگر در ابتدا رهبر، عادل و متقى بود، ولى در میانه راه عدالت یا تقواى خود را از دست داد، خود به خود از این مقام عزل مىشود و وظیفه خبرگان است که عزل او را اعلام کنند; چون ولایت الهى را از دست داده است. حضرت امام(قدس سره)مىفرماید: «اگر ولى فقیه یک کلمه دروغ بگوید، یک کلمه، یک قدم بر خلاف بگذارد، آن ولایت را دیگر ندارد.»([1])

3. آخرین نکته اى که باید مورد بررسى واقع شود، نقش کاشف بودن خبرگان و کشف کسى که صلاحیت اداره جامعه اسلامى را دارد، مىباشد.

گاه دوره اى با توسط انتخاب مستقیم مردم ظهور مىکند و گاه توسط مجلس خبرگان; چون انتخاب مستقیم توسط مردم خود سؤال مستقل و داراى اهمیت بسیارى است، جداگانه مورد بررسى قرار گرفته است. امّا بعد از آنکه مسأله نقطه ثبات و فواید آن را از دیدگاه فلاسفه سیاست مورد اشاره قرار دادیم و تمهیدات لازم در وظایف خبرگان و نظارت آنها بر رهبر را ملاحظه کردیم، باید گفت انتخابات دوره اى در مورد رهبر لازم نیست; چون وظیفه خبرگان کشف (تشخیص) مصداق رهبر است.

خبرگان و شناسایی رهبر

توضیح آنکه بدین گونه نیست که عده اى کاندیدا بشوند و اعضاى خبرگان مجبور به گزینش شایسته ترین فرد باشند، بلکه کاندیداهاى رهبرى در مرحله اول تمامى اسلام شناسان داراى صلاحیت مىباشند، و کار خبرگان نخبه شناسى است ـ آن هم در گستره تمامى جامعه اسلامى، نه فقط در محدوده عده اى خاص ـ به همین دلیل کشف (تشخیص) آنها داراى اهمیت است. هر گاه و به هر دلیل منطقى خبرگان به این نتیجه رسیدند که رهبر شرایط رهبرى را از دست داده است و یا کس دیگرى در زمان رهبرى ایشان پیدا شده که از او اقوى و بهتر است، رهبرى خود به خود از مقام خود عزل شده و لازم است خبرگان عزل ایشان را اعلام کنند و فقیه دیگرى را جانشین وى سازند. در این صورت دیگر لازم نیست هر از چند گاهى انتخابات صورت گیرد. همه خوب مىدانیم برگزارى انتخابات تا چه اندازه لوازم و پیامدهاى اجتماعى دارد، گذشته از آنکه با اقتدار رهبرى و نقطه ثبات بودن ایشان در جامعه سازگارى ندارد.

اهمیت این نکته هنگامى آشکار مىشود که فقیهى با کفایت و لایق چون حضرت آیةالله خامنه اى بر مسند ولایت تکیه زند و تدبیر امور را به عهده بگیرد و به گونه اى عمل کند که دوست و دشمن به کفایت و لیاقتش اعتراف کنند و گاه آشکارا آن را بر زبان آورند. در چنین مواقعى است که محوریت چنین فقیهى نقطه قوت نظام است، بر همگان است قدر آن را بدانند و در تبعیّت از ایشان بکوشند.

در پایان خوبست به این نکته توجه شود که تئورى دوره اى بودن رهبرى و ریاست در جوامعى مطرح شده که بسیارى از کاندیداها داراى ضعفهاى اخلاقى و حتى حقوقى هستند و هر روز در دنیا شاهد به دادگاه کشیده شدن رؤساى جمهور و نخست­وزیران و سایر مقامات عالیرتبه هستیم طبعاً هر چه دوران حکومت چنین کسانى کوتاهتر باشد احتمال سوء استفاده اشان کمتر است امّا در نظامى که رهبر آن داراى عالیترین مقام تقوى و عدالت و تالى تلو معصوم است جاى چنین توهّمى نیست و اکنون که دو دهه از حکومت چنین افرادى در ایران اسلامى مىگذرد کوچکترین نقطه ضعفى در زندگى امام راحل یا مقام معظم رهبرى دیده نشده است و اگر چنین چیزى وجود مىداشت دشمنان اسلام و انقلاب هزاران مرتبه آنرا بزرگ مىکردند و هزاران بار در رسانه هاى گروهى پخش مىکردند.

*  *  *  *  *


[1]ـ صحیفه نور، ج 11، ص 122، مصاحبه پروفسور «الگار» با امام خمینى(قدس سره).



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( پنج شنبه 86/4/14 :: ساعت 7:0 عصر )
»» محاسبه نفس 1

نکاتى در باب محاسبه

درباره محاسبه نفس، نکات مهم دیگرى نیز وجود دارد که در این جا به برخى از آنها اشاره مى کنیم:

الف) اجتناب از گناه

انسان باید درباره گناه بیش تر بیندیشد که اصلا گناه یعنى چه؟ اعتقاد ما این است که خداوند ما را آفریده و ضمن معرفى راه خوب و بد به ما، انتخاب هریک از آنها را در اختیار خود ما قرار داده است. هم چنین معتقدیم عالم دیگرى غیر از این دنیا نیز وجود دارد که در آن به کارهایمان و انتخاب هایى که در این دنیا کرده ایم رسیدگى مى شود و کیفر و پاداش مى بینیم. مقتضاى چنین اعتقادى این است که از سرمایه عمرى که در اختیار داریم به بهترین شکل استفاده کنیم. ما به این دنیا پا گذاشته ایم تا امتحان شویم، طى مراحلى خودسازى کنیم و به کمال برسیم تا در زندگى ابدى از نتایج آن بهره مند گردیم. بنابراین باید توجه داشته باشیم که زندگانى این دنیا موقتى و در مقایسه با آخرت، نظیر زندگى جنینى نسبت به زندگى دنیوى است. همان گونه که جنین فقط چند ماهى را در شکم مادر مى گذراند، آن هم براى این که آماده زندگى این جهانى شود، ما هم در این برهه کوتاه زندگى دنیایى، براى زندگى ابدى آماده مى شویم، با این تفاوت که رشد جنینى قهرى بود، ولى رشد این جهانى اختیارى است. علاوه بر آن، زندگى جنینى با زندگى دنیوى از حیث مدت قابل مقایسه است، ولى جهان آخرت به دلیل ابدى بودنش، به هیچ وجه، با زندگى محدود این جهانى قابل مقایسه نیست.

به هر صورت، آن گونه که دین معرفى مى کند، این دنیا محل ابتلا و خودسازى است. باید خود را براى عالم دیگر مهیّا کنیم. اگر با این نگرش نگاه کنیم، مى بینیم در مقابل سرمایه اى که از کف مى دهیم، چیزى به دست مى آوریم که براى زندگى ابدیمان بسیار سودمند است و باید خدا را شکر کنیم; إنْ رَأى حَسَنَةً اسْتَزادَ مِنْها. اما اگر نگرشى غیر از این داشته باشیم یا دچار غفلت شویم، در مقابل صَرف سرمایه گران مایه، بدبختى اخروى براى خویش مهیّا ساخته ایم. پس باید به فکر جبران آن برآییم; إنْ رأى سَیِّئَةً استَغْفَرَ منها لِئَلاّ یُخْزى یَوْمَ القیمةِ. چقدر فرق است بین این که کسى معامله اى بکند، و مشکلش فقط این باشد که از آن سودى نبرد، اما در هر صورت سرمایه اش بر جاى باقى بماند، و این که کسى در معامله سود که نمى برد، ضرر هم مى کند و اصل سرمایه را از کف مى دهد. گناه کردن از همین سنخ معامله دوم است; یعنى از دست دادن سرمایه و خریدن زیان; از کف دادن عمر و سعادت اخروى و دچار عذاب ابدى گردیدن.

ب) توجه به کمّیت گناهان انجام شده

نکته دوم در مورد محاسبه نفس این است که وقتى فهمیدیم گناه بسیار زشت است، باید ببینیم چقدر گناه کرده ایم و در صدد جبران آن برآییم. انسان باید به گناهان خود نزد خداوند اعتراف داشته باشد، نه آن که آنها را انکار کند یا به فراموشى بسپارد. البته انسان نمى تواند مشخص کند که دقیقاً هر روز از اول صبح تا شب، چند گناه کرده است (مثلا چند غیبت کرده، چند دروغ گفته، چند تهمت زده و...) اما به هرحال باید دقت کنیم، ببینیم چقدر وقت ما صرف گناه شده است. این مسأله مهمى است که بتوانیم به کمّیت گناهانمان بیندیشیم. این چنین است که محاسبه در تکامل انسان اثر مى گذارد و موجب مى گردد هر روز زندگى او نسبت به گذشته بهتر شود.

ج) توجه به کیفیت گناهان انجام شده

نکته سوم توجه به کیفیت گناهان است. بعضى از گناهان به قدر هفتاد سال ارتکاب نوع دیگرى از گناه عظمت و اهمیت دارند، با آن که ممکن است انجام آنها یک لحظه بیش تر طول نکشد. توجه به صغیره یا کبیره بودن گناه مهم است; مثلا، درباره غیبت و اهمیت آن روایات متعددى وارد شده که قبح بسیار آن را مى رساند. در این باره، به این نکته مهم نیز باید توجه داشت که درست است برخى از گناهان صغیره اند و اهمیتشان از کبایر کم تر است، اما باید دانست که کوچک شمردن گناهان صغیره، خود گناه کبیره به حساب مى آید و این از جمله دام هاى شیطان است که انسان را به غفلت مى افکند.

د) انجام همه واجبات

نکته چهارم آن که، باید مراقب باشیم همه واجباتمان را به جا آوریم. شاید ابتدا تصورمان این باشد که ما نماز، روزه و وظایفى مانند آن را ترک نمى کنیم، پس کدام واجب را ترک کرده ایم؟ این همان دام شیطان است; زیرا بسیارى ازتکالیف موردغفلت ما است. حتى آنان که به طور دایم، با فقه، آیات قرآن و سخنان اهل بیت(علیهم السلام) سر و کار دارند نیز از بسیارى واجبات غفلت مى کنند. نیکى به والدین، صله رحم، قضاى حاجت مؤمنى که اظهار حاجت کرده و بسیارى دیگر، همه از جمله واجبات است که ممکن است گاهى تا سال ها، ما به فکر انجام بسیارى از آنها نباشیم. اگر واجبات اجتماعى وسیاسى را هم به آنها اضافه کنیم، مى بینیم تعدادشان بسیار بیش ترمى شود. امروز به برکت انقلاب، مردم ما به مسایل سیاسى و اجتماعى خود تا حد بسیارى توجه پیدا کرده اند، ولى زمانى بود که از بسیارى از این وظایف غفلت داشتند; اگر چه هنوز هم عده اى هستند که از این وظایف غافلند و آنها را جزو تکالیف خود به شمار نمى آورند. امر به معروف، نهى از منکر، ارشاد جاهل، مبارزه با ظلم، مبارزه با انحرافات عقیدتى، فکرى و دینى و... از اهم واجبات است که کوتاهى در آنها گناه کبیره به حساب مى آید.

وقتى مى توانیم به خوبى به همه این وظایف عمل کنیم که از قبل، براى فردایمان برنامه ریزى کرده، جدولى از تکالیف فراهم آورده باشیم تا بتوانیم بهتر به آنها عمل کنیم.

هـ) توجه به شروط صحت اعمال

نکته پنجم این است که گاهى ما دل خوش مى کنیم که تکالیفمان را انجام داده ایم، غافل از آن که کارمان از ارزش واقعى بى بهره است و در حین یا پس از انجام عمل، آن را فاسد کرده ایم; مثلا، وظیفه ما این است که نماز بخوانیم. خوشحال هم هستیم از این که نماز مى خوانیم، درجماعت هم شرکت مى کنیم تا ثواب بیش ترى ببریم; اما توجه نمى کنیم که آیا نمازمان درست و مورد قبول خداوند هست یانه; آیا ریایى مرتکب نمى شویم؟ آیا شرایط حسن عمل را رعایت مى کنیم؟ پس از انجام کار، با عجب و غرور، نتیجه آن را از بین نمى بریم؟ یا اگر مثلا انفاق مى کنیم آیا با منّت گذاردن، اجر کارمان را تباه نمى سازیم؟... بنابراین باید به شرایط صحت و قبولى اعمال نیز توجه کنیم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( چهارشنبه 86/4/13 :: ساعت 8:0 عصر )
»» در باب ولایت فقیه

11ـ آیا مىتوان از ولى فقیه انتقاد کرد؟

براساس اعتقادات دینى ما فقط ـ پیامبران، حضرت زهرا و ائمه اطهار(علیهم السلام)معصوم اند. از این رو هیچ کس ادّعا نمىکند احتمال اشتباهى در رفتار و نظرات ولى فقیه نیست. احتمال خطا و اشتباه در مورد ولىّ فقیه وجود دارد و ممکن است دیگران به خطاى او پى ببرند. از این رو مىتوان از ولى فقیه انتقاد کرد. ما نه تنها انتقاد از ولىفقیه را جایز مىشماریم، بلکه بر اساس تعالیم دینى معتقدیم یکى از حقوق رهبر بر مردم لزوم دلسوزى و خیرخواهى براى اوست. این حق تحت عنوان «النصیحه لائمّة المسلمین» تبیین شده است. نصیحت در این عبارت به معناى پند و اندرز نیست، بلکه دلسوزى و خیر خواهى براى رهبران اسلامى است; بنابراین نه تنها انتقاد از ولىفقیه جایز است، بلکه واجب شرعى مسلمانان است، و منافع و مصالح شخصى یا گروهى نباید مانع انجام آن شود.

نکاتی در شیوه انتقاد

لیکن در انتقاد از ولىفقیه رعایت نکات زیر لازم است:

1ـ اخلاق اسلامى در هنگام انتقاد رعایت شود. در این مسأله رهبر با دیگر مؤمنان مشترک است. شرایط انتقاد شامل موارد ذیل است:

الف) پیش از انتقاد باید اصل موضوع، محرز و عیب و اشکال، قطعى باشد; نه آنکه مبتنى بر شایعات و اخبار غیر قابل اعتماد و یا بر اساس حدس و گمان و بدون تحقیق، مطلب ناحقى به کسى نسبت داده شود و موجب اعتراض و انتقاد قرار گیرد

ب) به منظور اصلاح و سازندگى انتقاد شود، نه براى عیب جویى و رسوایى اشخاص.

ج)انتقاد بر اثر دلسوزى، خیرخواهى و صمیّمیت باشد نه به سبب برترى طلبى

د)بدون هیچ توهین و جسارت، مؤدبانه و با رعایت شؤون وى بیان شود. و در حقیقت انتقاد باید بسان هدیه اى تقدیم شود.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: «اَحَبُّ اِخْوانى الَىَّ مَنْ اَهْدى اِلَىّ عُیُوبى;»([1]) محبوبترین برادرانم کسى است که عیوب و اشکالاتم را به من هدیّه کند.»

2.افزون بر موارد فوق براى شخصیّت محترم و قداست خاص رهبرى در نظام اسلامى مسائل دیگرى نیز باید در نظر گرفته شود;

به یقین، میان انتقاد کردن فرد از دوست خود، یا زن از شوهر و یا فرزند از پدر، یا شاگرد از استاد تفاوتى روشن وجود دارد فرزند و شاگرد براى پدر و استاد خود احترام خاصى قائلند. اما فوق آنها قداستى است که براى امام و جانشین او وجود دارد. قداست ـ همانگونه که در مباحث گذشته به تفصیل بیان شده است ـ محبتّى همراه با احترام و تواضع است و چون ولىفقیه در مقام نیابت معصوم قرار دارد از این رو از قداست والایى برخوردار است و رعایت کمال احترام و ادب براى او ضرورى است و حقظ حرمت و شأن او بر همه لازم است لذا انتقاد باید به گونه اى بیان شود که هیچ گونه تأثیر سویى بر قداست و جلالت جایگاه ولى فقیه نداشته باشد.

3.سوّمین نکته اى که در انتقاد از رهبر باید در نظر گرفت، توجّه به دشمن است. انتقاد از رهبر باید هوشمندانه طرّاحى شود تا موجب سوء استفاده دشمنان نشود; از آن رو که رعایت این موارد در انتقاد از ولىفقیه لازم است، مجلس خبرگان کمیسیونى براى نظارت بر فعالیتهاى رهبرى دارد که عملکرد ایشان را مورد بررسى قرار مىدهد و در موارد لازم نتیجه آن را به اطلاع ایشان مىرساند. این هیأت تحقیق به پیشنهاد خود مقام معظم رهبرى در مجلس خبرگان تشکیل شد.

بهترین شیوه انتقاد

به نظر مىرسد براى رعایت همه اصول مزبور، بهترین شیوه انتقاد، نوشتن نامه به دبیرخانه مجلس خبرگان و بیان موارد لازم است.انتقاد از دیگر مسؤولان نظام (مجلس، قوه مجریه و قوّه قضائیه) در اصل 90 قانون اساسى مطرح شده است. «یعنى هر کس شکایتى از طرز کار مجلس یا قوّه مجریّه و یا قوّه قضائیه داشته باشد، مىتواند شکایت خود را کتباً به مجلس شوارى اسلامى عرضه کند. مجلس موظف است به این شکایات رسیدگى کند و پاسخ دهد...» ملاحظه مىشود مراجعه به مجلس، راهکارى مناسب براى شکایت ـ که نوعى انتقاد از مراکز فوق به شمار مىآید ـ تصویب شده است. عمل به این قانون ـ که داراى ضمانت اجرایى است ـ موجب حفظ حرمت نهادهاى مذکور خواهد بود. طبق اصل یکصدوسیزدهم قانون اساسى رهبر عالىترین مقام رسمى کشور محسوب مىشود. از این رو رعایت این نکات درباره او اولویت دارد.

شایان ذکر است که نباید انتظار داشته باشیم به همه مباحث و انتقاداتى که مطرح مىکنیم پاسخ مختصر یا تفصیلى داده شود زیرا به دلیل پیچیدگى مسائل سیاسى و تصمیم گیریهاى کلان اجتماعى و نیز امکان سوء استفاده دشمن از آنچه افشا خواهد شد، همیشه بیان انگیزه هاى مختلف عملکردها و تدابیر سیاسى براى عموم میسّر نیست، ولى قطعاً به نظرات، انتقادات و پیشنهادهاى مفید توجّه خواهد شد و موارد لازم به اطلاع ولىفقیه خواهد رسید.

*  *  *  *  *


[1]ـ بحار، ج78، ص249، روایت 108، باب 23.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( سه شنبه 86/4/12 :: ساعت 7:0 عصر )
»» محاسبه نفس 1

مراحل محاسبه

مسأله محاسبه نفس به قدرى مهم است که برخى از علما در خصوص این موضوع کتاب هایى نوشته اند. در این باره آیات و روایات بسیارى داریم و بحث هاى فراوانى پیرامون آن انجام گرفته است. در کتاب هاى اخلاقى، دستورالعمل هایى به افراد داده شده تا بتوانند بهتر به این مهم بپردازند. براى محاسبه نفس سه یا چهار مرحله شمرده شده است:

اول مشارطه است; یعنى از اول صبح انسان با خودش شرط کند که آن روز وظایفش را به خوبى انجام دهد و از گناهان نیز بپرهیزد.

دوم مراقبه است; یعنى در طول روز مراقب خود و اعمالش باشد تا از آنچه با خود عهد کرده تخطّى نکند.

سوم محاسبه است، که در آخر شب، به حساب کارهاى خود برسد; بررسى کند که چه مقدار به وظایف خویش عمل کرده و چه مقدار کوتاهى داشته است.

مرحله چهارم که برخى از علماى اخلاق آن را ذکر کرده اند معاتبه است; یعنى اگر انسان در محاسبه متوجه لغزش ها و اشتباهاتى در رفتارش شد، به جبران آنها خود را تنبیه کند; مثلا خود را ملزم کند که روز بعد را روزه بگیرد یا مبلغى انفاق کند یا قدرى قرآن تلاوت نماید یا کار خیر دیگرى انجام دهد تا جبران مافات شود.

در مسأله محاسبه آنچه بیش از همه اهمیت دارد نفس حساب کشیدن از خویش است، تا اگر کار خوبى انجام داده بودیم، خدا را شکر کنیم و توفیق ادامه آن را بخواهیم و اگر قصور ورزیده بودیم، به فکر تدارک آن بیفتیم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( دوشنبه 86/4/11 :: ساعت 8:0 عصر )
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

علامه مصباح یزدی
ریشه تمام انحرافات از صدر اسلام تاکنون دلبستگی به دنیا است
علامه مصباح یزدی در دیدار جمعی از دانشجویان؛
فیلم دیده نشدهی عیادت عمار از عمار
برخی بستگان امام(ره) مانند 1400 سال قبل رفوزه شدند
آیت الله مصباح یزدی در مهدیه مشهد
آیت الله مصباح یزدی
زمینه ترقی و سقوط آدمی
علامه مصباح
آیت الله مصباح یزدی
باید خود را برای شبهات جدید فلسفی آماده کنیم
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 14
>> بازدید دیروز: 19
>> مجموع بازدیدها: 338590
» درباره من

طریق
حق جو
در این وبلاگ گزیده ای از نظرات آیت الله مصباح یزدی به صورت لینک منعکس می گردد.

» پیوندهای روزانه

پایگاه اطلاع رسانی آثار علامه مصباح یزدی [4]
فهرست کتب علامه مصباح یزدی [152]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
صمیمیت؛ محور ارتباط مؤمنین بارش رحمت در سایه محبت دو مؤمن .
» آرشیو مطالب
سال 85
بحث مشروعیت و مقبولیت
در باب ولایت فقیه
دوستان واقعی اهل بیت
محاسبه نفس
نگاه مؤمن به دنیا
نشانه هاى ایمان
دین و جهل دینی
ثمرات استقامت
شرط نجات بخش
خوف و رجا
شادی
دام های شیطان
چند کاستی اخلاقی
پاداشهایی بزرگ
شیعه از منظر امام صادق
گناه مغفور و نیکی مقبول
تبلیغات
سخنرانیها
مطالب متنوع
سال 87
سال 88
سال 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
پاییز 93
زمستان 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری